«اثر مرکب» که به انگلیسی میشود Compound Effect کتابی است اثر دارن هاردی، یکی از شناختهشدهترین افراد حوزه آموزش موفقیت. کسی که ناشر مجلهی موفقیت/Success است و سالها با بزرگترین نامهایی که شنیدهایم مصاحبه کرده و در مجلهاش در موردشان نوشته. به قول معروف پیر حوزهی موفقیت است.
طبق توضیح خود دارن هاردی، اثر مرکب اثر انباشته شدهی تلاشهای بسیار کوچک نامحسوسی است که برای یک مدت طولانی به صورت مداوم انجام میشود و در نهایت به نتایج بسیار بزرگی ختم میشود. چه هدف کاهش وزن باشد و چه افزایش درآمد و حتی بهتر کردن رابطهی زناشویی، با اثر مرکب میتوان به این اهداف رسید.
راز موفقیت طبق گفتهی دارن هاردی، همین اثر مرکب است. این که هدفی داشته باشیم و با پایداری و ثبات در انجام قدمهای کوچک به سمت آن حرکت کنیم و ناامید نشویم.
مثالهایی هم که در کتاب میخوانیم در مقیاس چند سال هستند و خبری از موفقیت دو هفته ای یا چندماهه نیست. حتی برای کاهش وزن هم دارن هاردی در کتاب مثال ۲ ساله میزند.
من کتاب اثر مرکب را با ترجمهی لطیف احمدپور و میلاد حیدری از انتشارات شریف خواندم. معروفترین ترجمهی کتاب همین ترجمه است و ترجمهی روانی بود. شاید حتی بهترین ترجمه باشد.
در حوزهی موفقیت کتابهای زیادی نخواندهام، اما به نظرم رسید در بین کتابهای مشابه کتاب خوبی باشد. ۳ اشتباه بزرگ در کتاب دیدم که اینجا لیست میکنم:
یکی از اصلیترین ایدههای کتاب این است که هر چقدر تلاش کنیم، تا مدت مدیدی تغییر محسوسی نخواهیم دید.
نمودار بالا را از نسخهی انگلیسی کتاب برداشتم. در این نمودار دارن هاردی داستان سه دوست را میگوید که یکی شروع به برداشتن قدمهای مثبت کوچکی مثل گوش دادن به فایل صوتی مثبت در حین پیادهروی تا کار میکند و دیگری تغییری در زندگیاش نمیدهد. سومی هم شروع میکند به بعضی عادتهای بد مثل زیاد غذا خوردن.
طبق ایدهی خود دارن هاردی، این ۳ دوست تا یک سال اول که هیچ تفاوتی با هم ندارند. تازه شاید حدود ماه ۲۰ام تغییرات شروع شده باشند و تازه در ماه ۲۴ام میزان تغییرات محسوس میشود و بعد از ماه ۲۷ام این ۳ نفر با هم تفاوت معناداری خواهند داشت.
و این یعنی اگر در حال برداشتن قدمهایی مثبت هستید و تغییری در زندگیتان نمیبینید ناامید نشوید! همین راه را ادامه دهید و منتظر نتایج اثر مرکب بمانید. شاید که ۲ سال دیگر تازه تغییرات شروع شوند و در چند ماه یک رشد زیاد را تجربه کنید.
در حالیکه نه بدن انسان این گونه کار میکند، نه رضایت از زندگی و نه روابط عاطفی.
اگر من شروع به رژیم گرفتن کردهام و یکی دیگر شروع کرده به خوردن غذاهای شیرین و پرکربوهیدرات، در یک ماه و نهایتا دو ماه بعد من باید وزن کم کرده باشم. اگر وزن کم نکرده باشم، احمقانه است که تا ۱۲ ماه بعدی هم همین رژیم را ادامه بدهم.
اگر من شروع کردهام به گوش دادن فایل صوتی موقع رفتن به سر کار و بعد از ۲ هفته اثرات این فایلها را در نگاه به زندگی و کار حرفهایام، هر چند کوچک، نمیبینم، یعنی این فایلها به درد بخور نیستند.
میخواهم بگویم الگوی «اقدام، بازخورد، اصلاح» به مراتب الگوی مفیدتری هست و حتی میتوان گفت الگوی «تلاش، صبر» مضر است و ما را از نتایج دلخواهمان دور میکند.
در چند جای کتاب میخوانیم که اگر از عادت غذا خوردن روزانهمان مثلا ۱۲۰ کیلوکالری حذف کنیم، چون هر مثلا ۲۴۰۰ کیلوکالری یک پوند است، پس در ۲۰ روز یک پوند از وزنمان کم میشود! و با این محاسبات دارن هاردی میخواهد نشان دهد که در طی یک سال فقط یک شکلات کمتر خوردن چه تاثیر زیادی میتواند داشته باشد!
در حالیکه بدن انسان با میزان کالریها نیست که میزان چربی را کنترل میکند. ۱۰۰ کیلوکالری انرژیای که از خوردن گوشت مرغ به دست میآید با ۱۰۰ کیلوکالری که از خوردن شیرینی به به دست میآوریم به شدت در اثر روی چاقی ما تفاوت دارند. حتی بعضی رژیمهایی غذایی (مثل رژیم low carb تیم فریس در کتاب «بدن ۴ ساعته») هیچ محدودیتی روی میزان پروتئین مصرفی ندارند.
در ص۲۰۶ کتاب دن هاردی میخوانیم:
«[به اهدافتان رسیدهاید؟ موفق شدهاید؟] اگر نه، دلیلش چیست؟ ساده است. انتخابهایتان.»
در حالیکه ربط دادن موفقیت و شکست فقط به انتخابهای ما و این که بگوییم اگر موفق نشدهایم به خاطر صرفا خودمان است، فشار روانی بسیار زیادی به ما وارد میکند.
درجایی از کتاب Paradox of choice بری شوارتز اشاره میکند که اگر ۶۰ سال پیش کسی بهترین شلوار را خوب نپوشیده بود، تقصیر خودش نبود. فقط دو نوع شلوار جین وجود داشت و اگر لباسمان به تنمان نمیخورد، مشکل ما نبود. مشکل دنیا بود. اما وقتی این روزها انواع شلوارهای جین وجود دارند، اگر در بهترین شلوار جین را نپوشیده باشید تقصیر خودتان است.
طی قرنها و در فرهنگهای متنوعی هم اگر بشر به موفقیت نمیرسید، قضا و قدر به همراه ارواح و اجنه و خدایگان دریا و شانس هر کدام نقش کوچکی داشتند. نه این که قدیمیها تلاش دوباره نمیکردند، اما همهی بار شکست روی شانههای خود شخص نبود. فقط خودش را ملامت نمیکرد.
حتی نسیم طلب هم فکر کنم در کتاب Fooled by randomnessش هست که میگوید «لزوما مناسبترینها برای یک سیستم زنده نمیمانند». چون شانس، یا همان اتفاقات خارج از کنترل غیرقابل پیشبینی، به قدری محتمل هستند که ممکن است باعث شود مایی که لایقترین فرد برای پیروزی بودیم شکست بخوریم و فرد دیگری پیروز شود.
اصلا موفقیت یا شکست را باید در یک توزیع احتمالی دید. حتی با انجام دقیق بدون اشتباه درستترین کارها و بهترین انتخابها هم هم احتمال موفقیت از یک توزیع احتمالی پیروی میکند. حالا چه در کاملترین حالت ۹۵٪ باشد و چه ۶۴٪، هیچ وقت ۱۰۰٪ نیست.
در جایی از مطلب«چرا تلاش، تلاش و تلاشِ مجدد کلید رسیدن به موفقیت نیست» سایت ترجمان هم میخوانیم:
در پژوهشی از سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی در سال ۲۰۱۰ روشن شد که در امریکا بیش از هر کشور دیگرِ عضو این سازمان، بهجز انگلیس و ایتالیا، درآمدها به درآمد والدین پیوند دارد. بنا به این پژوهش، همچنین در امریکا بیش از هر کشور دیگرِ عضو سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی، موفقیت در مدرسه بستگی به پیشینۀ والدین دارد و چنین امری تفاوتی فاحش با کشورهایی نظیر آلمان دارد. تلاشِ سخت ظاهراً دارد در نبرد با وراثت، اقتصاد و ژنتیک شکست میخورد.
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/8106/
استعدادْ دروغ نیست؛ چندان تغییرپذیر هم نیست. در ورزش هم استعدادهای جسمانی مهماند. کتاب دیوید اپستاین بهنام ژن ورزشی بهطرزی جامع این ایده را رد میکند که برندگان فقط کسانی هستند که بیشترین تلاش را دارند. اگر اینطور بود، لیتون هِویتْ بهترین تنیسور تاریخ میشد.
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/8106/
جدا از همهی اینها، به نظرم چیزهای خارج از کنترل ما در ایران -در بعضی از حوزهها- بیشتر است از آمریکایی که این کتابها و مقالهها از آنجا میآید. دمدستیترین مثالش تورم و پیشبینی ناپذیریاش است. برگر Big Mac مکدونالدز را ۱۸ سال پیش در کانادا میتوانستید با ۲.۵ دلار بخرید و الآن حدود ۵ دلار شده است.
یا خود قوانین مرتبط با کسبوکارها؛ همین سال پیش بود که یک استارتاپ گردشگری ایرانی را به دلیل نداشتن مجوز جدیدالظهوری فیلتر کردند که این روزها آن مجوز لغو شده است! (+،+)
نه این که در ایران نمیشود موفق شد، نه. صرفا میگویم توزیع احتمال موفقیت جور دیگری است.
در آخرهای کتاب دارن هاردی ایدهی بسیار خوبی را با یک مثال بد توضیح میدهد. دارن هاردی میگوید آن قدم اضافهای که بعد از خسته شدن و در مرز تواناییهایمان برمیداریم اثرات خیلی زیادی دارد. مثالش هم لانس آرمسترانگ، دوچرخهسوار برندهی ۷ دورهی توردو فرانس است. از زبان آرمسترانگ میشنویم که در آخرین لحظات پایان مسابقه وقتی دوچرخهسوارن دیگر خسته شدهاند و خودش هم به شدت خسته است، فشار بیشتری به خودش میآورد و برنده میشود.
اما آرمسترانگ مثال بدی است! چون به اتهام دوپینگ همهی ۷ عنوان قهرمانیاش را از او گرفتند و تا آخر عمر از شرکت در مسابقات دوچرخه سواری محروم شد. خودش هم در ۲۰۱۳ طی مصاحبهای اعتراف کرد بخشی از اتهامات درست بوده.
ولی همچنان ایدهی «قدم اضافه در مرز توانایی» ایدهی بسیار مشهور و کاربردیای است. نسیم طالب (در بحث تاثیر استرسور در سیستمهای پیچیده)، تیم فریس در کتاب «بدن ۴ ساعته» (با ایده MED و این که میتوان فقط با ۴ ساعت بدنسازی در ماه بدن مناسبی داشت)، شعبانعلی (در خاطرهی ویراستاری(؟) که دیرتر از ساعت کاریاش میماند و یک صفحه اضافه تایپ میکند) و هاروکی موراکامی در کتاب «وقتی از دو حرف میزنم از چه حرف میزنم» همه به ستایش این ایده پرداختهاند.
اگر تا به حال کتابهای مربوط به عادتسازی، مثلا «کلید را بزن» یا «قدرت عادت»، را نخواندهاید یا کلا با کتابهای انگیزشی میانهای نداشتهاید، «اثر مرکب» کتاب خوبی برای شروع است. روی مواردی تاکید میکند که برای کتابهای علمیتر هم مهم هستند. مثلا اهمیت روتین و عادت در زندگی و رسیدن به اهداف.
یا اهمیت تداوم و قطع نکردن یک رفتار. ایدهای که در کتاب «کار عمیق» یا «اینترنت با مغز ما چه کار میکند» هم من ردش را دیدهام. در این کتابها نویسندهها مطرح میکنند که وقتی از کاری به کار دیگر سوییچ میکنیم، ردی از فعالیت قبلی در ذهن ما میماند. و این یعنی سوییچ کردن زیاد بین فعالیتهای متعدد کارایی ما را در همهشان کم میکند. در بلندمدت هم هرچقدر یک رفتار خاص را تکرار کنیم و نتیجههای کوچک داشته باشند، اتصالات بین نورونهای مغزی ما که مربوط به آن فعالیت خاص هستند ضخیمتر میشود و آن کارها را خیلی سادهتر انجام میدهیم. مفهومی که ردش را میتوان در کتاب Very short introduction to complexity انتشارات آکسفورد دید.
ایدهی اصلی کتاب، «قدمهای کوچک بیاهمیت هستند که در بلندمدت به نتایج بزرگ میرسند»، یکی از کاربردیترین ایدههای دنیای موفقیت هست و یکی از قدیمیترین آنهاست که ردش را تا تا ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و لائوتسه میتوان گرفت.
یکی از کاربردیترین راهکارهای غلبه بر اهمالکاری و به تعویق انداختن کارها، همین ایدهی «قدم اولِ کوچکِ بیاهمیت» لائوتسه است. کوین سیستروم (CEO قبلی اینستاگرام که در اختلاف با مارک زاکربرگ استعفا داد) هم وقتی حرف از life hack مورد علاقهش میزند، تقریبا همین ایده را مطرح میکند(+{انگلیسی}).
کتاب نکات مفید دیگری دارد که جاهای دیگر اینترنت کلی در موردش نوشتهاند (+، +).
اگر این ۳ اشکالی که گفتم را نداشت، واقعا کتاب مفیدی بود و پیشنهاد میدادم که بخوانید. مخصوصا که ترجمه روانی دارد و به سرعت میشود خواند. اما به دلیل رواج مدل «تلاش، صبر»ش فکر میکنم کمی مضر هم باشد. جز این، از نظر انگیزشی و نوع انگیزشش مفید است. این ایده که برای رسیدن به اهداف نیاز به قدمهای کوچک و زمان زیاد هست، واقعا کاربردی و مفید است.
+ بررسی من از کتاب اثر مرکب در Goodreads
+ دانلود کتاب اثر مرکب دارن هاردی (به صورت قانونی از فیدیبو)
+ خرید کتاب اثر مرکب انتشارات شریف از دیجی کالا
خیلی خوب بود. دارن هاردی و اکثر موفقیت نویسان عامیانه تنها برای انگیزش مینویسند. مثلا کسی که برای موفقیت یک برنامه نویس انگیزشی بنویسد کمی خنده دار میشه:) چون باید خودش دست کم دوتا برنامه مفید توی گیتهاب داشته باشه.
من احساس میکنم هاردی مشکل تداوم و مقاوت تا پیروزی رو با جایزه گرفتن قاطی کرده. این دوتا خیلی فرق دارن. پیروزی توی مدت طولانی با چیزی که نیاز ملموس داره خیلی فرق داره.
بازم به جمله کلیشهای اما کاملا درست «بستگی دارد». مثلا یک ورزشکار حرفهای از تداوم خسته نمیشه چون میدونه هزارتا مشت رو هوا و به کیسه زدن خیلی کار خاصی نمیکنه اما بعد از چند سال میتونه کمکت کنه برنده بشی و البته که برای فایتر شدن کاملا لازمه.
اما کسی که اضافه وزن داره فقط میخواد از شر چربیش خلاص بشه. حتما نیاز به ۶پک نداره. حتی به قدری کم شدن حجم شکم و پهلوش هم راضیه.
مثال دیگش از سایمون سینک دیدم خوب بود: مسواک و نخ دندان. روزی دو بار د دقیقه میزنیم واقعا کاری نمیکنه. اما زدنش باعث میشه دندونا دیرتر بپوسن و سالهای بیشتری کار کنن.
چقدر واضحه که نمیشه یک نسخه برای دو نفر پیچید. چه برسه برای همه.
ولی از منظر اجتماعی بررسی کنیم کتابش به نظر من بیشتر مخاطبش نسل میلنیال و z هست. توی ایران میشه همون دهه ۶۰ به بعد. کسایی که تحمل ندارند. نمیدونن و ... . بیشتر جنبه اجتماعی برای تحریک به تحمل برای این نسل داره که چیز خاصی بیرون نمیدن. انگار یک جورایی یادآور عادات واقعی اما خب مثالهاش اون جمله «بستگی دارد» رو اصلا تحت نظر نداشته و یک نسخه عمومی پیچیده. شاید حس میکردن که لازمه.
خیلی عالی بود. من واقعا این طور بهش نگاه نکرده بودم. ممنون از نقد خوبتون
سلام، وقت بخیر.
خیلی با دیدگاه شما در مورد اشتباه بودن برخی نظرات هاردی موافق نیستم. در مورد مدل تلاش-صبر، باید بگم مفهومی که هاردی روش تاکید داره، ورای از اقدام، بازخورد و اصلاح هست. حتی جایی هاردی در کتابش از مثال تلمبه ی آب استفاده می کنه. منظور اینه که کوچک بودن و یا حتی عدم نتیجه در زمان کوتاه،به مفهوم ناموفق بودن اون عمل نیست و باید به نتیجه در طولانی مدت نگاه کرد.
در مورد انتخاب هم باید بگم،تقریبا هرچی کتاب متاخر در حوزه ی موفقیت خوندم با این اصل شروع شده که اولین اصل موفقیت اینه که مسوولیت تمام اتفاقات زندگی رو به عهده بگیریم. و به این معنی نیست که مثلا تورم ایران به خاطر شخص من بوده و یا مسبب فلان نابسامانی اجتماعی در ایران من هستم. تصور من اینه که تاکید نویسندگان انگیزشی بر این اصل به این موضوع برمیگرده که در هر شرایطی که هستی و هرنوع الزامی هم بر تو حاکمه،اگر میتونی اون الزام رو به نحوی حل کن. وگرنه بهترین تصمیم رو با همون الزام بگیر!
اتفاقا ایراد من به همینه. درسته که نتیجه طولانی مدت اولویت بیشتری داره، ولی خب آیا این که بیخیال بازخوردهای کوتاه مدت بشیم مفیده؟ مثال خود هاردی سه نفری نبودن که یکیشون شروع کرد به اضافه خوردن و یکی کمتر خورد و تا ماهها تفاوت محسوسی نداشتند؟
در مورد انتخاب هم حرف شما و معملین موفقیت قبول. ایدهای هم که من میگم: جایی در ذهنمون باید باشه که همه چی تحت کنترل ما نیست هیچ، خیلی از چیزها خارج از کنترل ماست. نقش تصادفی بودن در زندگی هم باید یادمون باشه.
که اگر سعی میکنیم که باید بکنیم، فشار روانیش به اون حد نباشه.
تاکید دن هاردی به این که آینده بلند مدت رو مدنظر قرار بدیم و در کوتاه مدت ناامید نباید بشیم چرا که این تغییرات کوچک توی چشم انداز بلند مدت که مشخص میشوند. برای رسیدن به موفقیت موانع دو نوع هستن یا اونهایی که دست ماست که باید براش برنامه ریزی کنیم و یا دست ما نیست (موارد غیر قابل کنترل ) که باید از دایره افکار بزاریم بیرون چون باعث یاس هستن و مانع رسیدن به هدف میشن. لزوما تاثیر این دو رو به شما نمیشه از قبل گفت و گفتنش چه ربطی به موفقیت داره.... حساب کن توی مسابقه ماراتن یکی اول مسابقه به شما بگه ایستگاه بعدی آب توزیع نمیشه شما برنامه ریزی میکنی که چطوری مسیر طی کنی (سرعت کم) که زیاد تشنه نشی و تا ایستگاه بعدیش دووم بیاری اما اگه یکی بیاد وسط مسابقه بهت بگه که قرار برف شدید بیاد و تو کاری از دستت برنیاد، نباید بهش فکر کنی جز ناامید شدن و صرف نظر از مسابقه چیزی نصیبت نمیشه .شرط استقامت توی مسیر موفقیت همین مدیریت انرژی و تفکرات و کمی هم امید....
ببین رفیق این نمودار فقط یک مثاله همین و به این معنی نیست که قطعا تا بیست ماه نتایج تلاشهامون خودشون رو نشون نمیدن!!!
و اینکه هاردی تو اون مثال فقط داره میگه طرف یه چیپس تو روز کمتر میخوره همین، نگفته که رژیم گرفته ولی تا ۲۰ ماه هیچ نتیجه ای نداده رژیمش!!
لزومی نداره که تا این حد تاکید کنی که شانس وجود داره همه میدونن که شانس وجود داره چرا؟ چون پیش اومده که یکی خواسته قهرمان یه رشته ورزشی بشه و کلی تمرین و تلاش شبانه روزی برا هدفش انجام داده ولی یهو سرطان خون گرفته!! ولی سوال اینجاست خوشبختی و موفقیت یعنی قهرمان یه رشته ورزشی شدن یا طی کردن مسیر قهرمان یه رشته ورزشی شدن؟؟؟ جز این، مطمئنا هاردی با اون همه تجربه تو این زمینه و اون همه آزمون و خطای چیزایی که گفته اونقدرام سر به هوا نیس همچین اشتباه فاحشی راجبِ به قول شما الگوی "تلاش_صبر" بکنه و موضوع بدیهی مثل زیر نظر داشتن نتایج کارها رو نادیده بگیره و توصیه کرده باشه که چشارو ببندین و بیست ماه تلاش کنین بعد چشارو باز کنین و معجزه رو ببینین !!!
اون فقط میگه دادا لازم نیس برا موفق بودن یهو همه چیزو کاااملا تغییر بدی و یه شبه به بهترین ورژنت تبدیل شی، چون خیلیا بخاطر همین ایده آل گرایی یا ترس از موفقیت وارد بازی موفقیت نمیشن و تا آخر عمرشون درجا میزنن، بلکه اثر مرکب یعنی تغییرات خیلی کوچیک(نه رژیم!) تو زندگی روزمره تو درازمدت تاثیرات خیلی زیادی تو جایگاهت در زندگی و احساسی که نسبت به خودت و زندگیت داری، میزاره حالا یا + یا -
الگوي صبر و تلاش ، نمي تونه الگوي خيلي خوبي باشه اين كه استعدادها مختلفه يه امر بديهيه بعضي موقع صبر زيادي وقت تلف كردنه و باعث اتلاف وقت و عمرت ميشه ما انسانها عمر نوح نداريم كه بخواهيم براي هر موردي اشتباه زياد بكنيم بايد اثرات كوتاه مدت رو ببينيم تا اميد به ادامه ي مسير داشته باشيم
اثرات کوتاه مدت هم یک شبه که بدست نمیاد باید از یه جایی شروع بشه. ظرفیت، استعداد و شرایط آدماها فرق داره و بدترین حالتش می تونه با کوچک ترین قدمها آغاز بشه
جسارتا، آقای دارن هاردی اصلا راجب چیزهایی که از کنترل ما خارج هستند حرف نمیزنه. فقط چیزهایی که در حیطه کنترل ماهستند رو بررسی کرده. مثلا اینکه شما روزی 15 دقیقه به مطالعه کتاب بپردازید یک امریه که تحت کنترل خودتون انجام میشه حالا یا یک روز شما بخاطر خستگی کتاب نمیخونی که این میشه کوتاهی، یا یک اتفاق میفته که اون روز نمیتونید کتاب بخونید که اون اتفاق خارج از کنترل شما بوده و هیچ ربطی به تنبلی و نداشتن پشتکار نداره و اصلا جای بحث هم نداره. چون با وجود همه اتفاقایی که از کنترل ما خارج هستن با یک کتاب 1000 صفحه ای باید بنویسن که مثلا اگر اسید توی چشمتون ریخت باید چکار کنید که بتونید به روند مطالعه ادامه بدید...!
مطلب مفیدی بود.
عالی بود من کتابش رو خوندم معرکس
از آنجاییکه هر نویسنده در نوشتن مطلب،تجربیات شخصی و عقاید خودش رو بیشتر مد نظر داره،پس نمیشه به کتاب ایراد گرفت که چرا ....و چطور.....این.....صورت گرفته .به هر حال یک نویسنده هم مثل خوانندگان کتابش،یک انسان هستش و احتمال خطا در کارها و نظراتش هست. اما بنظر من اثر مرکب که بنابه تعریف کتاب،اصول کار روشی رو نشون میده که شخص باید صبور،فعال،پرتلاش ودقیق در اجرای برنامه باشه، روشی جذاب هست.البته نه برای ما ایرانیها.در فرهنگ ما مخصوصا در این دهه های اخیر،صبر،حوصله و پشتکار رنگ باخته و جای خودش رو به موفقیتهای از روی شانس و اقبال و یک شبه داده.به هر حال از نظر من کتاب مسائل انگیزشب خوبی رو مطرح کرده و اگر از نظر علمی شاید نتونسته مثالها رو دقیق بررسی کنه،اما تونسته روشن و واضح مطلبش رو در قالب این مثالهابه مخاطب برسونه.
حیف وقت نقد خوبی نبود .
کسب موفقیت توی هر زمینه ای زحمت و تلاش و پشتکار میخواد.
یکشبه ادم فیلسوف نمیشه اونم باخوندن ده تا کتاب .
وقتی شما هدف داشته باشی ، برای رسیدن به هدفت باید زحمت بکشی لازمه کسب مهارت به زمان نیاز داره وفاعل به صبر .
شما هم بهتره نگرشتون رو اصلاح کنید و بیشتر و درست تر مطالعه کنید
صبر ملزوم موفقیته
سلام
خیلی سطحی و مسخره است نقدتون. خب دارن هاردی گفته تغییر محسوسی نمیبینید. یعنی شما ظاهرتون چاق نشده زیاد ولی خب بری رو ترازو میفهمی مثلا یک کیلو چاق شدی مثلا تو یه هفته. ایراداتتون ایرادات بنی اسرائیلیه و مثال اینکه میگن "در مثل مناقشه کردن". شما موضوع اصلی رو نهمیدید. دارن هاردی این موضوع رو میگه که با تغییرات کوچک و مستمر میشه نتایج بزرگ به دست آورد. مثلا صبح ها زودتر بیدار شو شبا زودتر بخواب در طولانی مدت میفهمی چقدر زندگیت زیر و رو شد. در عوض وقتتو حروم شبکه های اجتماعی کن بعد چند سال مضراتشو ببین. و این اثرات سریع بروز نمی کنه ولی وقتی نمایان شد شتاب پیشرفتش خیلی غیر باور تر از اونه که شما فکر می کردید.
خب من نمیفهمم که شما که کتابای موفقیتو نخوندی چرا اصلا نقد مینویسی؟! اونم نقد تا این حد سطحی نگرانه.
به هر حال اثر مرکب یک شاهکار بود و بر عکس اون دوستی که گفته بود:
"موفقیت نویسان عامیانه تنها برای انگیزش مینویسند"
که نمیدونم این عبارت رو از کجا پیدا کرده فارغ از اینکه مخاطب موفقیت و انگیزش عوام مردم هستن نه جامعه محققین و روانشناس ها و یا صرف انگیزش چه ایرادی داره که این دوستمون میخواد ارزش اثر رو بیاره پایین، همونطور که دارن هاردی میگه "حقیقت چیز جدیدی نیست بلکه پیر و کهنه است" این کتاب نتیجه سال ها تحقیق و مطالعه و منطبق بر علوم و دستاورد های بشر در زمینه موفقیت است و من-درآوردی نیست و موفقیت خود کتاب در پرفروش بودن خودش مهر تاییدی به حساب می آد.
احسنت
به نظرمن نقد بسیارسطحی و آبکی بود. قصدم بی احترامی نیست ولی نقدشما غرض ورزیست!!!! حرفهایی که شمازدید هیچ ربطی به کتاب نداره وفقط ذهن منفی شمارونشون میده... به نظرم کتاب موفقیت نخونید نقدهم نکنید... خودمن و ده نفراز اطرافیان من فقط باهمین کتاب متحول و ثروتمندشدیم....
👌👌👌👌👌
نداشتن دیدگاه لیدرشیپ مبتنی بر آنتولوژی گندهایی مثل همین کتاب رو رقم میزنه
یعنی چی
ممنون از نقد بسیار زیباتون
دوستان این کتاب را می توانند از اپلیکیشن کتابخوان کتابچین دانلود کنند.
سلام
به نظرم بهتره بیشتر فکر کنید و مطالعه کنید بعد نظرتونو برای مردم بنویسید
لانس ارمسترانگ سال 2012 دوپینگش رو آژانس مبارزه با دوپینگ امریکا اعلام کرد کتاب اثر مرکب سال 2010 نوشته شده!!
دوم اینکه شما با استدلال اشتباهتون به نتیجه درستی رسیدین اتفاقا!
خود دارن هاردی میگه همه چی بستگی به انتخاب ما داره، اینکه شما مثلا بیای یه کتاب اشتباهو انتخاب کنی بخونی و بگی من مدام منتظر میمونم تا اثر مرکبشو ببینم و هیچی نشه مشکل خودتونه که از اول انتخاب اشتباهی داشتین تقصیر اثر مرکب نیست! خود دارن هاری تو کتاب گفته اگه دیدین روشتون نتیجه نمیده باید تغییرش بدین
شاید شما این تایپیک رو برای بالاتر بردن امار بازدید سایتتون زدین ، متاسفانه پر از انرژی منفیه
مشکل بزرگ ما ایرانیا همین فرهنگ مزخرفیه که همش دنبال گرفتن ایراد بی مورد و پابین اوردن ارزش هرچیزی هستیم
اگه سوالی دارین به خود نویسنده ایمیل بزنید و باهاش صحبت کنید حتما!
ولی امیدوارم این متن رو کلا وردارین از سایت. ممنون
به هیچ عنوان با نظرات و ایرادهایی که گرفتید موافق نیستم. دارن فوقالعاده است و نوشته های او معرکه آن. ایرادهایی که گرفتید کاملاً سلیقه شخصی شماست. این کتاب برای بدترین حالت نوشته شده است یعنی اگر با دو ماه نتیجه بگیرید خوش به حالتان ولی اگر تا یک سال نتیجه نگرفتید ناامید نشوید چون امکان موفقیت هنوز هم وجود دارد. در مورد شکلات باید به عرض شما برسانم در کشور ما امکان مصرف مرغ قطعاً بیشتر از شکلات است 🙂 اما ایشان با توجه به ذهنیتش از محیط پیرامون خود مطالب را ارائه کرده است. در مورد انتقاد آخر باید به عرض شما برسانم چیزی تحت عنوان شانس فقط در کشور های جهان سومی مطرح است لطفاً کمی به صحبت های استاد عباس منش توجه کنید. امیدوارم برای انتقادهای بعدی از نویسنده های بزرگی مثل دارن به اندازه کافی بی طرف باشید.
با سلام
1-در مورد نقد سوم:نظر شما در مورد سنت الهي بيان شده در ايه"ليس للانسان الا ما سعي "چيست(سنتي که مربوط به هر مکان و زمان است).
2-در نقد سوم به گفتار ديگران استناد کرده ايد. از کجا معلوم انها درست مي گويند؟
3-ايا تا به حال تجربه استفاده از پيشنهادهاي اين کتاب را داشته ايد؟ موفق بوده يا ناموفق
4-ايا تابه حال ديده ايد انتخابهاي نادرست منجر به نتايج درست شده باشند؟
5-اگر فکر مي کنيد که انتخاب درستتان منجر به نتايج غلط شده، از کجا معلوم که در انتخابتان ، همه شرايط و محدوديتهاي موجود را درنظر گرفته ايد؟
بياييد در شرايطي که مردم و به خصوص جوانان بيش از پيش به اميد و انگيزه نياز دارند، مشوق هم باشيم .
به اميد موفقيت براي همه
با سلام بر شما
۱. «و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست (۳۹)» واقعا یکی از اون آیههاییاه که دوستش دارم. برای انسان غربی آتئیست مدرن هم جا داره از این نقلقولهای معروف باشه.
واقعا هم همینه. برای انسان، جز حاص تلاش او نیست.
اما این موضوع فرق میکنه با این که موفقیت و شکست ربط مستقیم و ۱۰۰٪ی به تلاش ما داره. البته اگر موفقیت یا شکست رو همون بهشت یا جهنم بگیریم، ربط ۱۰۰٪ به تلاش انسان داره. چون قاضیای قضاوت خواهد کرد که کاملترینه و همه جزئیات رو میدونه.
اما سازوکارهای دنیا تعیین کنندهی موفقیت یا شکست ماست نه خدا. و قرار هم نیست در این دنیا چون ما تلاش کردیم برای چیزی، خدا هم بهمون بده. همون طور که میتونه صلاح ببینه و ما به نتیجهای که خودمون میخواست نرسیم.
------
۲. در بخش دوم استدلالی دارم که با سخنان دیگرانی که در حوزه خودشان متخصص هستند یا تحقیقات علمی انجام دادهاند، همراه کردهام.
و اصلا «درست» و «غلط» که در این موضوعات نداریم. مدل «مفید» و «غیر مفید» داریم. و من استدلال میکنم که این نوع نگرش دارن هاردی «مفید» نیست. و نگرشی که من توضیح دادم «مفید»تر است.
-----
۳. ایدهی اصلی کتاب که ایدهی معروفی است و البته من هم استفاده کردهام. این که باید تلاش کرد و انباشت رفتارهای کوچک تاثیرات بزرگ دارد و موارد مشابه.
در نتیجه: بله. استفاده کردهام. نتیجهی خوبی هم دارد.
اما بعضی از بخشها مدل مفیدی را تبلیغ نمیکند.
-----
۴. من چون با «درست» و «غلط» میانهی خوبی ندارم، جوابی هم برای این سوال ندارم.
اما بارها شده دیدهام رفتاری که به نظرم مفید نبوده، به نتیجهی دلخواه منجر شده است و برعکس.
----
۵. هیچ وقت، هیچکس که نمیتواند همه شرایط و محدودیتها را در نظر بگیرد. در همین مورد ایدهام را توضیح دادهام که میتوانید در موردش بخوانید:
«انتخاب غیر اشتباه وجود ندارد»:
http://vrgl.ir/ZMY2n
مزخرف بود و تفکر ایرانی احمقانه تمام تفکراتتون رو پرکرده
👌👌👌👌♥️
مرسی واقعا مطلب جالب وقابل تاملی بود برای من
https://tavangary.com/blog/قبل-از-آغاز،-شکست-نخور/
با تمام احترامی که برای نویسنده قائلم باید بگویم که نقد های ایشون رو نمی تونم بپذیرم .
درباره نقد دوم باید بگویم ما با یک کتاب که به بیان مشکل چاقی و ... پرداخته مواجه نیستیم و این ها همه و همه نوعی مثال هستند
درباره ی اولین نقد شما هم باید بگویم تجربه ها نظر آقای هاردی نزدیک تر است . به جرات می گویم اکثر فعالیت های ما دیربازده و طولانی مدت است . شاید این بیشتر شبیه ذائقه ی انسان قرن ۲۱ است که به دنبال نتایج سریع است .
ادیسون می گوید : انسان ها دست از تلاش می کشند بی آنکه بدانند چه قدر به کامیابی نزدیکند .
مثال بايد بيانگر واقعيت باشه نه يك مفهوم خيالي
ریدم تو نقدت یه صفحه اشو تو بنویس تو مولف باش ببین میتونی ؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا از خودت نقد پشت کوهی میکنی
من به درستی یا نادرستی نقد کار ندارم و به اهلش میسپارم. ولی شما کاربر به ظاهر کتاب خوان! اولین چیزی که از خواندن کتاب باید یاد بگیرید، ادب و آداب نظر دادن است. چه در جایگاه موافق و چه در جایگاه مخالف باشید. ادبیات شما، اصلا شبیه ادبیات افراد اهل کتاب نیست!
دوست عزیزم،
همین که قلم بر دست می گیرید و نویسنده بزرگی را با کتاب معروفش زیر سئوال می برید، این حرکت شما قابل تقدیر است. چرا که ما ایرانی ها این روزها خیلی اتوریته پرست شده ایم!
اما در مورد نقد اول شما عرض کنم که در صفحه ی 48 کتاب در فرمول تفاوت های بنیادی آقای «دارن هاردی» از «انتخاب های کوچک هوشمندانه» حرف زده است. یعنی انتخاب هایی که به درستی آن ها ایمان داریم و انتخاب های آزمایش شده ای هستند و می گوید که اگر این انتخاب های درست را با پشتکار ادامه دهید به نتایج دلخواه خود می رسید.
اگر ایشان به حرف خود استثنا می آورد و می گفت که مرتب از روش خود را «فیدبک» بگیرید، همین یک جمله بهانه ای می شد در دست خواننده تا بعد از 10 روز بگوید که این راه غلط است و باید روش خودم را عوض کنم و این همان ماجرای «از این شاخه به آن شاخه پریدن» می شود که هر کدام از ما سال هاست آن را انجام می دهیم.
به نظر اینجانب موفقیت و انسان خوب شدن و خوب زندگی کردن فرایند زمانمند و پیچیده ای است و هر کس باید هزینه آن را بپردازد. هیچ راه میان بری به سوی موفقیت وجود ندارد. آنان که به ما وعده ی موفقیت در 30 روز را می دهند، فریبکارانی بیش نیستند.
به هر حال ممنون از شما و همه دوستان
داداش هیچی از کتابه حالیت نشده
اصلا نفهمیدی چی چی گفته که این ایرادات خنده دارو میگیری
ادامه بده ایشالا تکانش همین فعالیتت بزنه بترکونت که دیگه چرت نگی
این حجم از خشونت کلامی نسبت به نویسنده باورنکردنی یه، به نظرم دلیل اصلی این واکنش ها همون حرف قدیمی "حقیقت تلخ است" هست، اونقدر تو جامعه ی ما عدم قطعیت و آشفتگی زیاده و اونقدر افراد استرس دارن که کافی یه کسی یه تلنگری بزنه به خانه ی خیالی امنی که افراد برای فرار از این استرس بهش پناه بردن، هر چه قدر کتاب غیرعلمی تر و شبه علمی تر و زردتر، واکنش ها هم سخت تر و شدید تر، آخر و عاقبت امون به خیر شه...
(منظورم خشونت کلامی نسبت به نویسنده ی نقد (صاحب وبلاگ) توسط کامنت گذاران بود)
با تشکر از مطلبی که نوشتین. در مورد اشکال دومی که به کتاب وارد کردید مخالف هستم. درست برعکس آنچه نوشتید دقیقا بخش دوم قدرتمند ترین بخش کتاب هست. در بخش دوم تلاش شده تا انتقال مفهوم با یک مثال قابل درک انجام بشه. بدون شک هیچ ارتباطی منطقی بین اسکناس و مقدار کالری وجود نداره اما برای بیان جان کلام مثال بسیار زیبا و درک پذیری هست.
باید عرض کنم سه ایراد و نقصی را که شما به کتاب وارد کرده اید درست نیست
این نشان میدهد شما بصورت کمی قضاوت میکنید و بصورت دقیق کتاب را مطالعه نکردید
یا اینکه کتابهای موفقیت مثل بسوی کامیابی آنتونی رابیز را کمتر مطالعه کرده یا در این زمینه مطالعات شما کافی نمیباشد
بهرحال شما مثالهای فوق را مطرح میکنید فراموش کردید که دارن هاردی میخواهد به شما قدرت عادتها را تذکر یا یادآوری کند نه اثرات مسخره یک شکلات را .همه چیز با باورتان که متاثر از تصورات ذهنی شماست آغاز میشود که رفتارتان را ناشی میشود وتکرار رفتار باعث عادت وتکرار عادات باعث شکل گیری شخصیت و در نهایت سرنوشت مان رقم میخورد به همین سادگی .آقای هادی میخواد این چرخه تسلسل عادتهای بد را از بین ببرد
برای همین نقد منصافانه ای شما نکردید
باتشکر
[…] که یکی از آنها را دوستِ خوبم سعید رمضانی نوشته است که در این آدرس میتوانید […]
انتقاد سومت کاملا اشتباه و سطحی بود کتابو یکم بهتر بخوان.
انتقاد به جا هست زيرا رفتار ما انسانها خطي و ربات گونه نيست كه يك كار رو به مدت طولاني تداوم بديم مهم نگرش ماست كه مانند فانوسي دريايي هست كه در ادامه مسير ما رو به سمت جلو مي بره
با سلام
قطعا غیر از انتخاب های ما، چیزهای دیگه ای هستند که در رسیدن به اهداف مون تاثیر گذار باشن، مثلا خود آقای هاردی پدری داشتند که ایشون رو با مسئولیت بار آوردن و نقش خیلی مهمی توی موفقیت شون داشتند که عینا توی کتاب به این نکته اشاره کرده، اما خیلی از ماها توی خانواده هایی با آموزش های اشتباه بزرگ شدیم و قطعا این تقصیر ما نیس و انتخاب ما نبوده. اما وقتی ما به سنی میرسیم که درک خوبی از اونچه که انتخاب میکنیم داریم، پس از اون به بعد خودمون مسئول زندگی مون خواهیم بود.
بیش از 10 بار کتاب متنیش رو خوندم و بیش از 100 بار کتاب صوتی اثر مرکب رو گوش دادم، اصلا هم آدم تعصبی ای نیستم فقط میتونم بگم یکی از سطحی ترین و آبکی ترین نقدهایی بود که تو زندگیم خوندم، تو این مدت یک سالی که فقط کتاب موفقیت خوندم، میتونم بگم این بهترین کتاب موفقیت موجوده، چرا که ساختارش علمی و عملی هست نه مثله بقیه کتاب ها درگیر معنویات باشه. اول کتاب بابای پولدار بابای بی پول برای به دست آوردن دید و سواد مالی و بعد این کتاب رو بخونید و درک کنید و بهش عمل کنید. یک دفتر برنامه ریزی دقیق اون موقعس که اثر مرکب تاثیر خودش رو آروم آروم نشون میده و زندگیتون رو متحول میکنه
سعید جان تشکر از مطلب فوقالعادت
حقیقتش انتظار داشتم در مورد فرمول 365 روز نوشته باشی
به نظرت فرمول از لحاظ سازگاری با طبیعت انسانی اشتباه نیست؟
منظورم اینه ک اون یک درصد پیشرفت که منتهی میشه به 3700 درصد پیشرفت، خیلی مشکل داره، البته من کتاب رو نخوندم از دوستانی شنیدم، و در کتاب عادت های اتمی ارجاعی ازش دیدم
سلام. حرفات تا حدودی منطقی بود نه کامل. چرا؟ چون دارن هاردی یک روانشناس نیست که این نظریه ها را تایید شده و اثبات شده بیان کند. این چیزیه که خودش در زندگیش به کار گرفته و نتیجه هم گرفته و داره از نظر خودش میگه پس قطعا میتونه نظرش با نظر تو یکی نباشه و تو از دیدگاه خودت بهش نگاه کنی. همه کتاب ها اینجورین همه دارن نظرات خودشونو میدم اما چیزی بین همه این نوع کتاب ها میشه دید اینه که چارچوب هارو بهت یاد میده و مهم هم چارچوب هاست و مسیر رو خودت باید طی کنی و باهاش روبرو بشی. مثل ل این مثال که میگه نظر همه رو گوش کن ولی اخر سر کار خودتو کن.
بله بله.
حرف درستیه.
اینا هم که گفتم نظر من بود. مدل من از دنیا با ارجاعاتی که انتخاب کردم. خود هاردی هم میخواست یه سری ارجاع میتونست بیاره(؛
من با نظرات شما موافقم استاد.
سلام با نقد اول موافق نیستم
چون براش مثال واضح دارم. مثلا در بورس و بازارهای سرمایه گزاری شما فقط و فقط با صبر کردن میتونید به هدفتون برسید و اگر دو نفر یک سهم رو بخرن و یکی بخواد در کوتاه مدت با منفی شدن اون سهم سریع در سود کم بفروشه یا حتی در ضرر بترسه و بفروشه و صبر نکنه نتیجه هم نمی بینه.
من کتاب صوتی اثر مرکب رو به پیشنهاد یکی از دوستانم از اپلیکیشن خوانا خریداری کردم و واقعا عالی بود و محتوای خوبی داشت.
این آدرس وبسایت خوانا:www.khanabooks.com
به نظر من هم ایراد ها وارد نیستن .....می باید مدل فکر کردن را برای همیشه و بدون توجه به نتیجه عوض کنیم.....مهم مسیر هست نه مقصد ......این که برای موفقیت تو هرکاری چند تا کار را تو یک مدت کوتاه انجام بدیم و نتیجه مقطعی بگیریم تغییر در ما به وجود نمی یاره .....قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
کاملا موافقم
تو این کتاب خیلی خوب راجع به عادت ها صحبت شده. در کل خیلی کتاب خوبیه واسه تغییر ایجاد کردن. پیشنهاد می کنم بخونید حتما. ضمنا هیچ چیزی کاملا خوب یا کاملا بد نیست. بنابراین ممکنه مواردی که گفتید درست باشن تا حدودی. فرافکر
با احترام
اگر نتیجه رو ملاک قرار بدم ، به نظر من نتیجه رفتاری که به عنوان عادت در زندگی ایجاد میشه با گذر زمان اثر گذاری بیشتری را نشان میده ،منظور این نیست که در کوتاه مدت تاثیری رو ایجاد نمیکنه بلکه برعکس کاملا تاثییر و تغییر ایجاد میشه اما منظور اختلاف نتیجه بین انتخاب عادت و عدم انتخاب عادت هست (چه عادت خوب و چه بد) و هرچه زمان بگذرد و مدت حفظ عادات بیشتر باشد تاثیر نسبت به عدم وجود عادت بیشتر است.مثل حرکت هواپیما که انحراف یک درجه ای از مسیر قبلی(یعنی عادت جدید نسبت به عادت قبلی)بعد از طی مسافتی موجب اختلاف و فاصله بزرگی می شود و بعد دورانی این اختلاف بسیار بزرگ و تاثیر گذار است و به نظرم این امر نه تنها کاملا درست است بلکه نکته تاثیر گذاری در زندگی است.با یک مثال ادامه میدم
اگر یک کاغذ معمولی که تو دستتونه رو 51 بار تا بزنید چقدر ضخیم میشه ؟ میتونی حدس بزنی؟ حدست رو در نظر بگیر
این مساله ای برای ایجاد عادات مثبت و یا منفی در زندگی است که موجب اختلاف بین نتایج میشه و ملاک نتیجه است .
حالا در خصوص کاغذ معمولی که هر روز میبینیم بگم با پنجاه و یک بار تا زدن ضخامت اون به اندازه فاصله زمین تا خورشید یعنی 150 میلیون کیلومتر میشه .
بله اولش باورش سخته ولی واقعا همین اقدامات کوچیک هست که بامداومت و تکرار (عادت شدن) تاثیر بسیار بزرگی در زندگی میزارن .و هرکسی میتونه در مسیر خواسته هاش از این قدرت بزرگ استفاده کنه . مثل عادت گوش کردن روزی نیم ساعت کتاب صوتی بجای اخبار یا مطالعه روزی نیم ساعت کتاب.
این مطلب رو تو صفحه 116 کتاب هنر شفاف اندیشیدن رولف دوبلی ترجه عادل خان فردوسی پور به زیبایی بیان کرده .
با تقدیم احترام اگر چه اختلاف نظر با این مطلب دارم ولی تشکر که محیطی برای تبادل نظر رو فراهم کردید.این محیط به پیشرفت فکری کمک میکنه .
به قول نیل دگراس تایسون تو مستند کیهان اودیسه فضا زمانی
-آزمودن نظرها و آزمایش و مشاهده
-توسعه دادن ایده های موفق
-رد کردن آزمون های شکست خورده
-دنبال کردن مدارک
- و به پرسش گرفتن همه چیز
این قوانین را بپذیرید آن وقت جهان از آن شما خواهد بود
مقدمه را دوباره بخوانید :
اشتباه نکنید با شروع کردن این شیوه ی زندگی تاثیر آن را خواهید دید!
خودت متوجه تغییر می شی
اما تا بقیه بفهمن طول می کشه به همین سادگی
2
در هر شرایطی یک قدم کوچک مهمه و خود هاردی هم نمی گه این کتاب دیروز به اش نازل شده می گه اگر کسی یه عتیقه ی ساخت خودش خواست به ات بفروشه حتما کلاه برداره
به جای لائوتسه تو ایران ابوسعید گفته ی پا منبری رو تاکید وتایید می کنه خدا بیامرزاد آنکه را برخیزد و قدمی فرا پیش نهد چه تو زمان فراعنه ی مصر چه نهصد میلیون سال بعد!
نمونه ی بد دوچرخه سواری باعث شده این کتاب بد باشه
شما بهترش رو بنویس
با سلام
نقد بسیار خوب، ساده، و مفیدی بود
سپاس
با سلام و احترام به دیدگاه شما
من این کتاب رو چهار بار خوندم به نظرم برداشت شما از مواردی که عنوان کردید صحیح نیست.
پیشنهاد من اینه که دوباره کتاب و بخوانید
نظر شما و اشکالات مطرح شما توسط شما کاملا اشتباهه حتما انگلیسی کتاب را بخوانید نه ترجمه
[…] کتاب اثر مرکب به ما نشان میدهد که چگونه با توجه به کوچکترین تصمیماتمان (تأثیر جمعیشان بر ما)، میتوانیم تغییرات ماندگاری را رقم بزنیم. اینجا به دنبال حرکت نیستیم، بله سوزش ذره ذره میخواهیم. دارن هاردی، به ما میآموزد که با قبول مسئولیت زندگی خودمان، میتوانیم عادتهایمان را تغییر دهیم و زندگی موفقتر، رضایتبخش تر و شادتری را بسازیم. استفاده از کتاب اثر مرکب یعنی بدانیم که هر تصمیم، سرنوشتمان را میسازد. باید عملکرد با ثباتی داشته باشیم تا بتوانیم موفقیت را تجربه کنیم. سپس وقتی به اهدافمان میرسیم، باید نظممان را حفظ کنیم تا از آن هدف جلوتر برویم، وگرنه تمام تلاشمان هدر میرود. […]
به نظرم عنوان مطلب کمی مقرضانه ست. غالب ایراد هایی که از کتاب گرفتین درست هست ولی با شرایط ذهنی کشور خودمون اونها رو گفتین.
به نظر من اگر نویسنده این متن با خودشناسی آشنا باشه نظرات کتاب اثر مرکب رو خیلی راحت می پذیره
با سلام و احترام بر همه ی شما خوبان
از نظر این بنده کتاب اثر مرکب دارن هاردی اجمالا به دلیل بیان رسا و ملموس بودن ایده های اصلی آن برای نوجوانان و جوانان خیال پرداز و راحت طلب جامعه مفید است.
اما با این حال، خواننده ی کتاب نباید نقّادی خود را از دست بدهد. چرا که این کتاب یک اثر بشری است و ممکن است ناخودآگاه مبانی و ایده های نادرستی را به خواننده القا کند.
مثلا او به نقل از پدرش می گوید: «هوش نمی تواند باعث برتری فردی نسبت به دیگری شود! وقتی به سختی کار می کنی می توانی از پس هر شرایطی بربیایی!» و در ادامه خودش هم نتیجه می گیرد: «مهم نیست چقدر با هوش باشید، باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود مهارت، هوش یا استعدادهای ذاتیتان را جبران کنید. اگر رقیبتان باهوش تر یا با تجربه تر است، باید 3 یا 4 برابر بیشتر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید!».
اما از نظر ما، برای آنکه افراد در کار و زندگی خود موفق بشوند، افزون بر تلاشگری همراه با صبوری، باید واقعیت ها و استعدادهای شخصی خود را هم به خوبی در نظر بگیرند.
او در سخن دیگر خود پرده از اصول موفقیت و سرمایه داری آمریکایی برداشته و می گوید: «کسب نتایج بزرگتر آن هم فقط با کمی تلاش بیشتر شاید کمی تقلّب گونه به نظر برسد، مثل یک برتری ناعادلانه، ولی چه کسی گفته است زندگی عادلانه است!»
من فکر میکنم شما کاملا در اشتباه هستید برای نمونه در قسمت چاقی گفتید که دارن اشتباه کرده ولی مشخصه که شما کاملا اشتباه کردید. چهارچوب کالری بدن انسان تعیین کننده چاقی یا لاغری هست نه محتوای غذا. من فکر مینم شما باید خیلی بیشتر مطالعه بفرمایید بعد نقد کنید. این توصیه بسیار برای شما خوبه. انشالله موفق باشید
ممنونم استفاده کردم.
سلام
صبر و تلاش، الگوی تاکید شده در مبانی فکری همه متفکران و اندیشورزان خاور و باختر است . تعجب می کنم از این دوست ناقد کم سواد اما جسور
نقد خوب و منصفانه ای بود، توی نقد هم در کل خوندن کتاب پیشنهاد شده ولی خواننده طبیعتاً متوجه میشه مطلبی که میخونه تو شرایط مختلف میتونه صادق نباشه
سلام دوستان عزیز
از نظر من نقد خیلی خارج از مفهوم خود کتاب بود .
این کتاب درباره ی تغییر و ایجاد و متوقف کردن عادت هاس و یک سری اصول چکیده و شفاف درباره ی توسعه فردی و موفقیته و
این پیام رو میذارم دوست عزیز که به کالری شکلات گیر میدی دارن هاردی دکتر تغدیه نیست .....
و موافقم که میتونست مثال هارو بهتر بزنه ولی به مفهوم کتاب ایرادی وارد نیست .
من کتاب رو با دقت خوندم ، علاوه بر نقد بالا که برام جالب بود به یک مورد دیگه اشاره می کنم ، در فصلی در خصوص موفقیت لانس آرمسترانگ اشاره شده ورزشکاری که به اوج موفقیت رسید اما بعدها بخاطر دوپینگ تمام عناوین و افتخاراتی که کسب کرده بود از وی گرفته شد. درنتیجه یکم پرداختن به جملات انگیزشی این ورزشکار برام غیرمنطقی بود و استناد هاردی به این جملات باعث کاهش تاثیر پذیری این بخش ها شد برام
سلام با احترام به نقد شما بنده با این نظر که شما فرمودید زیاد موافق نیستم .
کتاب خوب و تاثیر گذاری هست به نظرم ما باید تو خوندن این کتابها انقد تداوم داشته باشیم تا مدام تو جو مثبت و روبه جلو و با امید زیاد قرار بگیریم از هر کتابی نکات مثبتش رو بگیریم و عملی کنیم یک دوستی میگفت اگه ی کتاب بتونه حتی ی جمله ی خوب و تاثیر گذار یادت بده قطعاً کتاب خوبیه
در مورد اشتباه اول به نطر من احمقانه نیست بلکه درسته که با انتخاب های کوچک هوشمندانه و در بلند مدت به یه چیزی برسی به جای اینکه با انتخاب های بزرگی که نتیجه سریع بخوای و به خودت صدمه بزنی و بعد نتیجه مطلوب به دست نیاد یا بیشتر زمان ببره و ببری این برای اینه که خیلی ها نتیجه های بزرگ آنی می خوان و یه مدت کوتاه تلاش زیادی می کنن و بعد می برن در واقع بهت یاد می ده که اول با انتخاب هابگی کوچیک شروع کنی که عاداتت رو تغییر و پایه گذاری یه عادت خوب جدید رو بکنی و جلوگیری از بریده شدن خودت بکنی حالا می تونی اندازه ی انتخاب هاتم تغییر یدی حتما نگفته باید خیلی ریز باشه اگه برای رسیدن به چیزی وقت نداری استمرار رو داشته باش و انتخاب هات رو بزرگتر کن و در مورد اینکه در صورت اشتباه بودن انتخاب هات رو اصلاح نکنی هم چیزی نگفته و در کل با مدل تلاش و صبر راحت تر می تونی عاداتت رو که تا حدی غیر اختیاری هستند کنترل کنی و پایه یه نظم رو در برنامه روزانه ات بکنی
در مورد 2 هم من ترجمه ساینا لاهیجی رو دارم و توش کم کردن کالری با گوشت مرغ رو ندیدم و در مورد پروتئین هم چیزی نگفته اگر هم در مورد رژیم چیزه اشتباهی گفته یا مشکل مترجمه یا خودش که به هر حال متخصص تغذیه نیست حالا یه مثالی زده فقط لازمه مطلب پشت مثالش رو بگیری
در مورد 3 هم به نظر من موفقیت و شکست نتیجه انتخاب های ماست و ربطی به گذشتگان و خدای شانسو و اجنه نداره اما در رابطه با فشار روانی باید این رو در کنارش داشته باشی که اشتباه و شکست بخشی از روند رسیدن به موفقیته و انسان جایز الخطا هست و زمانی که اشتباه می کنی یا شکست می خوری یعنی داری برای موفقیت تلاش می کنی با اشتباهات مشکلات رو می فهمی و اصلاح می کنی اگه شکستو اشتباه نداشته باشی که نتیجه کار خودت باشه خودت رو تغییر نمی دی و پیشرف نمی کنی و شکست و اشتباه یعنی داری کاری رو می کنی که بلد نیستی و توش مهارت نداری و اگه تلاشت رو هم می کنی پس داری پیشرفت می کنی اگه کامل باشی دیگه پیشرف معنی نداره
دارن هاردی میبایست برای ما ایرانیها کتاب جداگانه مینوشت چون بسیاری مثل دوست عزیزمان برای دیده شدن ،تو هر زمینه ی نقد دارن دارن مثل منتقد بزرگ سینمای ایران آقای .... که فیلم رو ندیده نقد میکنند،من نظرم اینه کهوقتی چیزی را نقد میکنیم اول باید خودمان تو اون زمینه حداقل ۲ تا اثر داشته باشیم بعد بشینیم نقد کنیم نه اینکه به قول خودتان تو این زمینه صاحب نظر نیستید پس بهتره انتقاد کردن رو به عهده اهلش بزاریم سپاس و التماس تفکر
درود بر شما
من این کتاب را خوندم و دقیقا قبل از اینکه نقد شما را راجع به کتاب مطالعه کنم به موضوع شرایط محیطی که شما به آن اشاره کرده بودید پی برده بودم و در مجموع فکر می کنم تمام آدم ها دارای برنامه ریزی و هدف خاص خودشان می باشند و بیشتر به دلایل شرایط محیط و جبر زمانه به موفقیت مد نظر خودشان نمی رسند. از نظر من این نوع کتاب های انگیزشی و کلا کتاب های چگونه موفق شدن , چگونه پول دار شدن و ..... تنها سودی که داره توی جیب نویسنده و ناشر سراریز می شود. در انتها جمله شما را که به نظر بنده بسیار دقیق و مهم می باشد , یادآوری می کنم زیرا واقعا اگر عدم موفقیت را فقط و فقط به نحوه عملکرد ذهنی و فیزیکی خودمان ارتباط بدهیم دچار فشار روانی شدیدی خواهیم شد.
در حالیکه ربط دادن موفقیت و شکست فقط به انتخابهای ما و این که بگوییم اگر موفق نشدهایم به خاطر صرفا خودمان است، فشار روانی بسیار زیادی به ما وارد میکند.
اثر مرکب دیدگاه های خودش رو به کسانی میگه که میخوان تغییر بزرگی به زندگیشون بدن مثلا این عقیده درسته که کسی که میخواد از شر چربی هایش خالص بشه نمی تونه زمان زیادی منتظر بمونه اما روی صحبت اثر مرکب به کسیه که میخواد همیشه در سطح بالایی از خوش اندامی بمونه و این فرد قطعا توانایی صبر رو هم داره
نقد، همیشه خوب و سازنده است،
انسان موجودی هست تاثیر پذیر و اثر گذار، و همه عوامل جهان پیرامونش در تصمیم گیری اش اثر دارد،
اما کتاب واقعن خوب و کمک کننده هست،
انسان همیشه نیاز به تذکر دارد، در هر سن و زمینه ای.
امیدوارم تاب آوری و تحمل مان در نقد بیشتر بشه. و بجای تندی در سخن، تامل و تفکر را بیشتر در پیش گیریم
با سلام پیشنهاد می کنم با کتاب های زوج نویسنده ی ایرانی(دکتر حمید رضائی و دکتر فرشته مرزبان) در موضوع موفقیت که انتشار کتاب های خود را از سال 1401 شروع کرده اند هم آشنا شوید. برخی از ویژگی های کتاب های ایشان عبارت است از: – خلاصه گویی – جامعیت مطالب به طوری که به جنبه ها و ابعاد مختلف در موضوع موفقیت پرداخته اند – رعایت اصل انگیزش در کنار آموزش – جذابیت آثار به خاطر رعایت جنبه های خلاقانه در ارائه ی مطالب – قابلیت فهم و پذیرش مفاهیم برای افراد با سطح تحصیلات و سلیقه های مختلف.
سلام
من کتاب گنج من از این زوج نویسنده رو خوندم واقعا عالیه
واقعا کتابهاشون با بهترین کتابهای موفقیت که در دنیا نوشته شده قابل رقابت هست.
سلام!
جناب آقای رمضانی
بنده لازم دیدم مطالبی را با جنابعالی در میان بگذارم؛ امیدوارم این عرایض بنده را بر خود نگیرید و موجب تکدر خاطر گرامیتان نشود.
در مورد مطلب یا "نقد" جنابعالی به کتاب "اثر مرکب"، قبل از هر چیز و قبل از پرداختن به محتوای مطلب، باید بگویم مطلب شما به لحاظ شکل و ساختار و رعایت قواعد نوشتار فارسی و سجاوندی، دارای ایرادات بسیاری است و در مواردی فهم منظور شما را بسیار دشوار کرده و حتی منظوری مغایر و متضاد را به خواننده می رساند. چنین می نماید که مطلب با عجله زیاد نوشته شده و زبان محاوره ای که نمایان است، نشان از آن دارد که برای ویرایش و تصحیح مطلب، وقت کافی نگذاشته اید. این در حالی است که جنابعالی دست به امری خطیر و وزین همچون "نقد کتاب" زده اید و بنابراین نوشته خودتان باید تا جای ممکن عاری از ایرادات واضح دستوری و سجاوندی باشد. و اما بعد ...
ایراداتی که جنابعالی گرفته اید از نظر بنده وارد نیست؛ بله! روش های مختلفی برای پیشرفت - و نه موفقیت که مفهومی کلی و گنگ است - وجود دارد از جمله روش مورد اشاره جنابعالی یعنی روش "اقدام، بازخورد، اصلاح"؛ اما درستی روش مورد نظر جنابعالی نمی تواند دلیلی برای نادرست بودن روش "تلاش، صبر" آقای دارن هادی باشد. جنابعالی تا آنجا پیش رفته اید که نوشته اید "روش تلاش، صبر مضر است"! آیا واقعا چنین است؟ و روش "تلاش، صبر" ضرر دارد؟ لطفا در صورت امکان ضرر یا مضار آن را بفرمایید. این در حالی است که نه تنها در چند سال یا دهه اخیر بلکه از قرن ها پیش روش مورد اشاره آقای دارن هادی به عنوان یکی از اصلی ترین روش های پیشرفت شناخته شده است. ارسطو می گوید: "شایستگی یک اقدام نیست، یک عادت است؛ ما همان عادت هایمان هستیم." اخیرا نیز که کتاب "عادت های اتمی" آقای "جیمز کلیر" سر و صدای بسیاری کرده و تعداد چاپ های آن از مرز 100 نیز فراتر رفته است؛ موضوعی که در تاریخ نشر ایران موارد مشابه اندکی دارد. "عادت های اتمی" نیز همان حرف های ارسطو و دارن هادری را می زند. دراین میان بنده گفته های آقای میثم را پسندیدم که بیان داشته اند: منظور آقای هاردی آن است که چون ما نتایج سریع رفتارها یا عادت هایمان را نمی بینیم، ممکن است غافلگیر شویم و یک دفعه ببینیم که کار از کار گذشته است. در واقع آقای هاردی می خواهد بگوید که نکته اصلی در رفتار ما، آن است که زمانی متوجه نتایج کارها و عادت هایمان می شویم که - در مورد عادت های بد - کار از کار گذشته است و دیگر انگیزه یا حتی اراده و جرائت اصلاح آن را نداریم و حتی اگر هم اقدامی بکنیم و مثلا بخواهیم طی چند هفته مانده به عید یا یک ماه مانده به روز عروسی - عموما برای بانوان گرامی - به یک باره 30 کیلو وزن کم کنیم؛ آن وقت است که اقدامات تکانشی و یک دفعه ای نه تنها کار را پیش نمی برد بلکه چه بسا در کنار سرخوردگی و نا امیدی از تغییر - در اینجا کاهش وزن - ممکن است منجر به آسیب های جسمی هم بشود. در واقع چون نتایج آنی نیستند، ما هم ناکام می مانیم و هم دلسرد و نا امید می شویم. اینجاست که روش "اقدام، بازخورد، اصلاح" حتی گاهی می تواند زیانبار هم باشد؛ چرا که افراد خیلی سریع به دنبال بازخورد هستند، حال آنکه از بازخورد خبری نیست! در واقع روشی که آقای دارن هاردی ارائه می دهد بر اساس نظریه رفتاری "کمترین انرژی" یا "کمترین تلاش" کار می کند: انسان ها همیشه به دنبال انجام کارها از کوتاه ترین و آسان ترین راه هستند و چه چیزی بهتر از داشتن "عادت های درست"؟ تغییری تدریجی بدون نیاز به تلاشی آنچنانی.
همچنین در جایی از نقد خود نقبی هم به عالم پزشکی و علم تغذیه زده اید! مگر کتاب "اثر مرکب" یک کتاب پزشکی یا در مورد سلامت و تغذیه است؟! آقای هاردی سعی کرده اند با یک مثال ساده از دنیای واقعی، قضیه عادت های خرد را برای خواننده روشن کنند و اگر مثال ایشان "چندان دقیق هم نبوده است"، حرجی نیست و در جایی هم ندیده ام که ایشان ادعایی در مورد پزشک بودن یا متخصص تغذیه بودن، داشته باشند.
در بخش آخر نیز به بحث "انتخاب" ها یا به بیان بنده "قدرت انتخاب" ها و "انتخاب های پر قدرت" پرداخته اید و مطالبی همچون شانس و تصادف را در اینجا دخیل دانسته اید. بله! این را همه می دانیم! اما چاره چیست؟ حال که شانس و تصادف اثر گذار است، ما چه کنیم؟ دست به سیاه و سفید نزنیم و هیچ انتخابی نکنیم؟ بنشینیم و منتظر شانس و تصادف بمانیم؟ می بینید که اینجا نیز نقد جنابعالی چندان وارد نیست. استاد سخن سعدی می فرمایند: "استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت بی استعداد تباه". اصلا "نابغه ناموفق" یا "فرد با استعداد ناموفق" به یک مثال و حتی ضرب المثل تبدیل شده است. درست است که با قد 160 سانتی متر شاید نشود به یک ستاره بستکبال حرفه ای تبدیل شد - در اینجا شانس با شخص یار نبوده است - اما آیا قد 2 متری یک فرد موفقیت او را در بستکبال حرفه ای تضمین می کند؟ بدون آنکه حتی یک بار هم وارد زمین بستکبال شده باشد و توپی را به سمت حقله پرتاب کرده باشد؟ البته که نه! اینجاست که تاثیر مهم "انتخاب" ها و بهتر بگویم "دست به انتخاب زدن" رخ می نماید و جایی برای بحث نمی گذارد.
یک نکته دیگر: اگر واقعا کتاب "فریفته تصادف" آقای "نسیم نیکلاس طالب" را خوانده اید، لطف کنید و بگویید این کتاب قطور چه مطلب مفیدی برای پیشرفت یا حتی یاد گرفتن دارد؟ اینکه مثلا یک بوقلمون هزار روز از صاحبش خرسند بوده چرا که هر روز به او آب و دانه می داده است و ناگهان در روز هزار و یکم صاحبش بوقلمون را برای شام آن شب می کشد، چه چیز جدید و مفیدی به ما یاد می دهد؟ همه ما می دانیم که یک منحنی کاملا خوش رفتار و یکنواخت ممکن است یک دفعه دچار نقطه عطفی شده و بشکند و کاملا مسیر متفاوت و حتی متضاد را بپیماید؛ بله! این یک تصادف است و بوقلمون بیچاره قصه ما را فریفته بود! - این همان نمودار معروف زندگی بوقلمون است که آقای "طالب" در کتابش آورده است! - می خواهم بگویم کتاب قطور و وقت گیر آقای "طالب" چندان مطلب مفید و حتی جالب توجهی ندارد و بنده کتاب "اثر مرکب" آقای "هاردی" را به مراتب کتابی موثرتر و مفید تر و حتی وزین تر می دانم. منظورم از بیان این چند سطر آخر این است که گاهی برخی از ما کتابی را خیلی مهم و مفید می دانیم، صرفا به این دلیل که نویسنده اش فلان شخص "اسم در کرده" است؛ حال آنکه واقعا چنین نیست. آقای "نسیم طالب" یک کتاب خوب و قابل تامل دارند که همان "قوی سیاه" است، هرچند اگر منصفانه بنگریم این کتاب اخیر هم در مقابل مطلبی که ارائه می دهد بسیار قطور است. بنده کتاب "اثر مرکب" آقای دارن هاردی را در همان اولین سال انتشار مطالعه کرده و به چند نفر از دوستان و استادانم نیز هدیه داده ام.
در پایان برای جنابعالی آرزوی موفقیت - بهتر است بگویم پیشرفت - دارم.
خدا نگهدار!
اولا که ممنون وقت گذاشتید و چنین دقیق ذهنیت خودتان را نوشتید. حس خوبی به من داد.
ثانیا که حرفتان را میفهمم. با بخشهای کلی مطلبتان موافقم. چه از آن جهت که اگر نقد کتاب میکنم بهتر است که محتوای خودم تمیز و دقیق و درست باشد از نظر نگارشی، چه در مورد اثرات صبر و عادت و تکرار و انتظار پاسخ سریع نداشتن.
آن طور که از نوشتهی شما فهمیدم در کلیات توافق داریم. وارد جزییات شدن هم به نظرم کمکی نمیکند. فقط میخواهم اشاره کنم که نقد من به کتاب اثر مرکب، نقدی با نگاه «اغراق» بود. یعنی مواردی را از کتاب پررنگتر کردم که به بهانهش بتوانم در مورد نگرشم بنویسم. این کار را بعضی مواقع میکنم. مخصوصا در اوقاتی که صدای کتاب و ایدهای خیلی بزرگ شده (مثلا همین کتاب اثر مرکب) و این گونه با مقداری اغراق بررسی کردن باعث میشود که آدمها نگاه منصفانهتری داشته باشند. و البته خب من هم بیشتر دیده بشوم (:
از دیده شدنی که با حرف مستحکم و درستی باشد و از ریا و دروغ نیامده باشد خوشم میآید.
یک نکته ...
پوزش از اشتباهات املایی مکرر در نام آقای "هاردی" که گاه هادی و گاه هادری (!) نوشته شده است. هرچند مشکل از ویرایشگر صوتی گوگل است اما نافی کم دقتی بنده نیست. چنانکه در جاهای دیگر نام ایشان را به درستی "هاردی" نوشته ام. سپاس!