+ چارچوب/frame انگار مساله مهمی است. در اقتصاد رفتاری و نحوه کارکرد مغز هم رویش تاکید میکنند. الآن این سوال آدم را مقید می کند که حتما یا علم را انتخاب کنیم یا ثروت را. حتی اصلا مرا مقید میکند که در مورد این موضوع صحبت کنم! اصلا من چرا باید مقید شوم؟ وبلاگ خودم است! اصلا اگر بخواهم بگویم بهترین زمان برای پیشنهاد دوستی به یک زن، زمان تخمکگزاریاش در دوره ماهانهاش است، چه کسی میخواهد جلوی من را بگیرد؟ اصلا مگر اگر کسی باشد که جلوی ما را بگیرد، نباید حرف بزنیم؟
+ از اولین تولدم به بعد یک زمانی بود که یاد گرفتم در این دنیا موضوعات یک طیف هستند. هر چیزی، از چیز دیگر مقداری دارد. مطلق کامل یک طورهایی وجود ندارد. و خب علم مطلق بدون این که همراه با ثروت باشد و یا ثروت مطلق بدون علم، هم فکر کنم وجود ندارد.
+ اصلا بهتر بودن به چه معنی است؟
یکی از آن چیزهای دیگری که یاد گرفتم این بود که انگار همه موضوعات نسبی هستند. یا این که برای سنجش، معیار باید داشته باشی. بهتر بودن یعنی من بیشتر میپسندم؟ یا یعنی این که فروپاشی یک سیستم(مثلا جامعه، یا زندگی من) را به تعویق میاندازد؟ اصلا خود «بیشتر» یا «طولانیتر» خوبتر است؟
البته اگر سادهتر انتخاب کنم، من از این طیف، یک مقداری از ثروت را انتخاب میکنم که بتوانم زنی که دوست دارم را ببرم یک جای خوب، یک غذای خوب بخورد و برایش گردنبندی که دوست دارد بخرم. دخترم هم در خرید خنزپنزر ترس پول نداشته باشد. پسرم هم در خرید همشهری داستان. خودم هم بتوانم خوشپوش باشم. بقیهاش برود پای علم.
+ آیا پول ارزشش را دارد؟
اگر تمایل جنسی نبود، احتمالش کم بود اصلا به فکر دنبال پول رفتن باشم. در کشوری زندگی میکنم که گرسنگی سهم بسیار کمی از علتهای مردن را دارد و هوای تهران(به لطف آلودگی؟) در اغلب روزها به قدری گرم است که بتوان شب در بیرون خوابید. راستش را بخواهید همین شهریور گذشته با ۲ دوست دیگر شب جایی را نداشتیم و بعد از پیگیری آخرین امیدمان به فکر گزینههای رایگان شب سر کردن بودیم(در حرم امام میگذارند بخوابید؟). به غیر از آخرین خرید لباسم که هدف اصلیاش مجذوب کردن دختر خاصی بود، بهترین شلواری را که میپوشیدم پسرعمهام در مغازه تخممرغفروشیاش از یک فروشنده دورهگرد خریده بود به قیمت ۲۰ هزار تومان(حدود شهریور ۱۳۹۴ شمسی).
در این چند سالی که زنده بودم هم نوع لباس و دارایی هم خیلی مهم نبوده. به غیر از آن دورهای که برای یک اسباببازی آدم آهنی حسابکتاب و گریه میکردم و به غیر از آن یک روزی که به خاطر پلیاستیشن دو غذا نخوردم(و البته آخرش نخریدند)، مورد خاصی یادم نیست که داشتنش خیلی برایم مهم بوده باشد. البته برای خانواده هم نبوده(: کلا خانهی ما در طول وجود داشتنش یک دست مبل به چشمش دیده و دو تلوزیون CRT(که تلوزیون اولی خراب شده بود تقریبا).
البته واقعا هم انگار میزان ثروت بعد از مقدار خاصی تعیین کنده شادی نیست. یک حداقلی برای زنده ماندن و خوابیدن و دسترسی به چیزهایی که اکثریت بقیه مردم دارند وجود داشته باشد، بیشترش چیز خاصی اضافه نمیکند(مثلا این تحقیق مدرسه مدیریت ودرهد یا این تحقیق دنیلکانمن و انگس دیتون از دانشگاه پرینستون). رابرت والدینگر که اصلا میگوید در بلند مدت فقط روابط تعیین کننده میزان شادی است(بعد از یک دوره ۷۰ ساله تحقیق دانشگاه هاروارد)!
ناپلئون هیل هم در کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» اصلا یک فصل را اختصاص داده به موضوع تمایلات جنسی و موفقیت (مالی) در زندگی! و خب در دنیایی که فروید زندگی میکرده، با احتمال زیادی کلی مقاله در رابطه با ارتباط تمایلات جنسی و دنبال ثروت رفتن وجود دارد.
خلاصه این که اگر من تمایلاتی نداشتم که به خاطر ارضا کردنش مجبور باشم سعی کنم خوشپوش تر باشم و بعد چند وقت مسئولیت زندگی چند عدد نطفه را تا ۲۰ ۳۰ سال آینده در دست بگیرم، انتخابم میرفت بیشتر به سمت علم مطلق.
پس سوال اصلی اینجاست: زن یا علم؟**
* این کتاب تا سال ۲۰۱۱ بیشتر از ۷۰ میلیون نسخه در دنیا فروش داشته و در لیست پرفروشترین کتابهای تجاری نشریه BusinessWeek در ۲۰۰۷ رتبه ۶ام رو بعد از این که ۷۰ سال از انتشارش گذشته بوده کسب کرده.
** البته اگر زن باشید کلا موضوع ممکن است فرق کند. برای زنان مثل مردان ثروت تعیین کنندهی مهمی در دسترسی به شریک جنسی نیست. حتی در بعضی مدلها رابطه جنسی در انسانها نوعی منبع زنانه است که زن عرضه میکند و مرد برای به دست آوردنش منابع دیگری را از جمله ثروت و حمایت را ارائه میکند(برای مطالعه بیشتر به مقاله جالب Sexual Economics: Sex as Female Resource for Social Exchange in Heterosexual Interactions مراجعه کنید)
+ طراحیها برگرفته از کتاب Ancient Book of Sex and Science هستند. کاری از انیمیترهایی که توی پیکسار مشغول به کارند.