نوشته‌های سعید رمضانی

گاندی چه می‌گوید؟

از کتاب «گاندی چه می‌گوید؟» خوشم آمد. نشر ماهی چاپ کرده و محمد واعظی‌نژاد روان ترجمه کرده. اسم اصلی کتاب «What Gandhi Says: About Nonviolence, Resistance and Courage» است از نورمن فینکلشتاین.

کتاب گاندی چه می‌گوید

 

فکر می‌کنم اگر در مورد مفاهیمی که در طول زنده ماندنمان زیاد تکرار می‌شوند یک مطالعه‌ی حداقلی داشته باشیم، زنده بودن جالب‌تری را تجربه می‌کنیم. مثلا قبل از این کتاب گاندی برای من یک آدم باهوش کچلی بود که گاهی به خودش سخت می‌گرفت.

اما بعد از خواندن این کتاب نظرم به شدت فرق کرد. فهمیدم برای این که در دنیا آدم تاثیرگذاری باشم و یا حتی در حد گاندی معروف شوم، لازم نیست حرف‌هایم با همدیگر سازگاری داشته باشد، یا حتی مهمل نگویم. حتی اگر بگویم از خرد شدن جمجمه‌ی هم‌قطارانم هم به وجد می‌آیم، مشکلی نیست. حداقل در مورد گاندی، فقط کافی است هیچ وقت دروغ نگویم(نویسنده کتاب همچنین ادعایی را دارد).

برای نوشتن این کتاب نورمن رفته و تقریبا نصف متن‌هایی که گاندی منتشر کرده خوانده(مجموعه آثار گاندی حدودا ۵۰ هزار صحفه است. کم کتاب نوشته، حدود ۶ کتاب، و بقیه‌ش جستار و مقاله و نامه بوده +). به اضافه‌ی تعدادی متن مرتبط که بقیه نوشته‌اند.

در این کتاب می‌خوانیم که آرای گاندی در مواردی متناقض بوده. یک جایی یک حرفی می‌زده و در شرایط دیگر حرف مخالفش. مثلا یک جایی گفته «مهم‌ترین عنصر در ارزیابی هر رفتار اخلاقی نیت فرد است» و جای دیگر «درباره هر کس باید بنابر عملش داوری کرد، نه بنا بر انگیزه‌ی آن عمل». در همین مورد در کتاب می‌خوانیم:

به کسانی که در گفته‌هایش «ناهمسازی واقعی یا خیالی» می‌یافتند می‌گفت هر حرفش را «در جایگاه خودش بسنجند» و «سعی کنند تلاش را ارج بنهند».

(ص ۱۸، گاندی چه می‌گوید؟، نشر ماهی ۱۳۹۵)

رومن رولان که زندگی‌نامه‌ای برای گاندی نوشته در همین مورد می‌نویسد:

ذهن گاندی مدام مشغول تجارب عملی بود. او بی‌آن‌که متوقف شود، مسیری مستقیم را دنبال می‌کرد. بنابراین، اگر کسی بخواهد بنابر یکی از سخنان او در ده سال پیش درباره‌ش داوری کند، به خطا خواهد رفت، چون اندیشه‌ی گاندی پیوسته در حال تطور و تکامل بود»

(ص۸۹، همان)

گاندی یک سری آزمون جنسی هم برا خودش داشته. لخت می‌رفته با دختران جوان می‌خوابیده(:

یک ایده‌ای هم داشته که مرگ خودخواسته، مثلا دژبانی که جلوی کسی که حمله می‌کند واکنشی نشان نمی‌دهد و فرار نمی‌کند و می‌ایستند و به روی مرگ می‌خندد، بهتر از دفاع و حمله است.

قشنگ دوست‌دار مرگ بوده(:

یه جایی از زبان گاندی در کتاب می‌خوانیم:

«از نظر من زندان رفتن ارزشی ندارد. وقتی می‌شنوم همقطاری به یک یا دو یا حتی پنج سال حبس محکوم شده است، به وجد نمی‌آیم. اما اگر بشنوم همقطاری مثل جیرامداس گلوله خورده و کشته شده، یا جمجمه‌ی همقطاری دیگر، با شخصیتی به همان پاکی خرد شده است، به وجد می‌آیم»

(ص۴۲، همان)

((: اگه جمجمه همقطار دیگه‌ش خرد می‌شده به وجد می‌اومدهD:

کلا آدم جالبی بوده. پیشنهاد می‌کنم کتاب رو بخونین. متن اصلی ۸۸ صفحه‌س. کل کتاب رو من تو کمتر از ۹۰ دقیقه خوندم. متن روانی داشت و محتواش هم جالب بود. متن کتاب تعداد زیادی ارجاع به منابع اصلی هم داره و از این نظر واقعا به نویسنده باید دست‌مریزاد گفت.

بخش‌های بیشتری از کتاب:

 

به همسازی رای وقع چندانی نمی‌نهاد. باور داشت که «به اتهام... ناهمسازی در رای نباید اهمیت داد. برای خدمتگزار مردم تنها باید وجدان آسوده مهم باشد».

ص۱۴

 

بزرگ‌ترین مظهر خشونت‌پرهیزی در جهان، بعدها، وقتی آشوب‌های فرقه‌ای در هند بالا گرفت، حتی «فراخواندن ارتش و تیرباران چند نفر» را برای ختم غائله مجاز دانست. در جنگ‌‌جهانی دوم هم به همکاری نظامی هند با متفقین رضایت داد به این شرط که بریتانیایی‌ها بپذیرند هندل مستقل شود و بعد از استقلال نیز سربازان هندی برای جلوگیری از جدایی کشمیر به آن‌جا اعزام شوند.

ص۱۵

 

گاندی درس وکالت خوانده بود، اما در بحث و مناظره چیره‌دست نبود. اگر گیر منتقدی زیرک می‌افتاد، به ندرت می‌توانست جواب کوبنده‌ای بدهد و بیشتر وقت‌ها به حرف‌های قلنبه سلنبه متوسل می‌شد. یکی از نخستین منتقدانش یک بار به حق به او گفته بود: «به نظر من استدلالت منسجم نیست. جمله‌هایت ربط چندانی به هم ندارند».

ص۱۶

 

«قانون این است که کسی نباید بدون اجازه‌ی من روزه بگیرد.»

ص ۱۷

 

گاندی می‌گفت اگر هندی‌ها برنامه‌ی سازنده را اجرا کنند، استقلال(purna swaraj، خودمختاری کامل) مثل میوه‌ای رسیده به دامانشان می‌افتد».

ص ۲۴

(به شخصه از این استعاره‌ش خوشم اومد)

 

یک بار از او پرسیدند چرا برای نجات هند از وقت‌گذرانی‌های خانمان‌سوز دیگر مثل قمار و دخانیات و سینما کاری نمی‌کند. گاندی با صراحت پاسخ داد: «زشتی و زیان الکل برای مردم این سرزمین محرز شده، اما آن بلایای دیگر کمابیش مُد روزند.»

... یا در جایی دیگر: «این مفاسد مُد روز بودند و نمی‌شد مثل الکل منعشان کرد. من همیشه ادعا کرده‌ام، اصلاحگری عمل‌گرا هستم. انگار از روی غریزه می‌فهمم کِی زمان مناسب برخورد علنی با کدام مفسده است.»

ص۶۵

 

گاندی در واپسین روزهای عمرش، زمانی که کشتار و جنگ داخلی در جریان بود، اصرار داشت برنامه‌ی نیایش خود را، که در معابد هندو برگزار می‌شد، با آیه‌ای از قرآن آغاز کند. این کارش هندوهای متعصب را چنان خشمگین کرد که سرانجام یکی‌شان او را کشت.

ص۸۷

 

کمی از خصوصیات «برادر بزرگ» هم در گاندی دیده می‌شد. از اعضای ریاضتگاه خواسته بود «کارها و افکار و آرایشان را یادداشت کنند و به [او] بدهند تا اندیشه و عمل همه‌شان آگاه باشد و توصیه‌های لازم را ابلاغ کند.»

ص۹۶

 

+ خرید کتاب«گاندی چه می‌گوید؟» از نشر ماهی - ۱۱۲ صفحه

 

4 comments on “گاندی چه می‌گوید؟”

  1. خیلی جاها وقتی از شخصیت های بزرگ تعریف میکنن جوری وصف میکنن که انگار طرف یک فرد خارق العاده بوده و کلا اشتباه نمیکرده و خیلی توی حرف ها و کاراش ثابت قدم بوده.
    لذا از این که در معرفی این کتاب از زبان شما خلاف اون رو دیدم خوشحال شدم 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *