نوشته‌های سعید رمضانی

بایگانی‌ها

21 آذر 1402
هیئت منصفه درون

آدم‌ها انگار نیاز دارند برای کاری که انجام می‌دهند توجیه داشته باشند. بتوانند ازش دفاع کنند. من که اغلب این گونه هستم. ولی این توضیح را به چه کسی نیاز دارم بدهم؟ به یک هیئت منصفه تخیلی در ذهنم؟ هیئت منصفه، تعدادی آدم متنوع هستند که می‌نشینند و حرف‌های متهم و قاضی و بقیه را […]

Read More
18 آذر 1402
باگ خودآگاهی

«زندگی واقعا خواستنی نیست. یک روتین تکراری» در میان صحبت‌هایم با آشنایی، او این را گفت. من هم موافقم. زندگی خواستنی نیست. لحظاتی از زندگی چرا. آن لحظه‌ای که بستنی‌ای که دوست داری می‌خوری، آهنگ خوبی می‌شنوی، دوست عزیز را می‌بینی، کلیپ خنده‌داری می‌بینی، گربه‌ای لیست می‌زند، برگ‌های درختی در پاییز جلوی چشمانت به زمین […]

Read More
19 تیر 1402
برای دوست داشته‌ شده‌ای که دیگر نیست

پدرم و شوهر‌عمه‌ام ایستاده بودند که دعای سفره، همانی که بعد از صرف شام ولیمه‌ی حج تمتع خوانده می‌شود، گفته شود و بقیه تبریک بگویند. دعا کننده گفت « ... همچنین یادی کنیم از خواهر محروم ایشان که قرار بود در این سفر همراهشان باشد ولی عجل مهلت نداد ...». چشمان پدرم و شوهر عمه‌ام […]

Read More