محمد ابراهیم محجوب کتاب Black Swan نسیم طالب رو برای انتشارات آریاناقلم(۱۳۹۴) ترجمه کرده و تا همین لحظه(۲۲ام اردیبهشت ۱۳۹۶) کتاب به چاپ سوم رسیده.
چون به کتاب خیلی علاقه دارم و نسخه انگلیسیش رو خوندم(البته هنوز تموم نکردم) به نظرم رسید نگاهی به ترجمه بندازم و مقایسهای برای اونایی که شاید بخرنش انجام بدم. مخصوصا که دلم میخواست کتاب رو به افراد زیادی معرفی کنم، افرادی که متاسفانه توانایی خوندن نسخهی اصلی رو نداشتند.
از نسخهی فارسی کمتر از ۷ صفحه رو خوندم، ولی طی همین صفحات متوجه شدم مترجم از کلمات معمول استفاده نکرده و حتی میشه گفت با فارسی فاخر ترجمه کرده.
مثلا همین طور که در ادامه میبینید، برای کلمهی «attack»، کلمهی«تازش» رو انتخاب کرده(چرا«حمله» نه؟)، برای«insight»«دروننگری»(چرا بینش نه؟) و «focus»«باریکنگری»!
البته این انتخابها ابدا مفهموم رو عوض نمیکنه و یا اشتباه نیست، اما سرعت انتقال رو بسیار کم میکنه و لذت خوندن متن رو کمتر. مثلا اگه خود انگلیسی رو بخونین، به نظرم راحت مغز کلمهی extreme رو رد میکنه، اما تو فارسی باید پردازش بیشتری روی «فراهنجار» انجام بشه. یا عبارت Extremistan به نظرم راحتتر فهمیده میشه تا کرانستان(آخرین باری که کلمهی کران رو شندید کی بود؟).
روی همین روند، محجوب ترجیح داده برای randomness از بختانگی استفاده کنه و نه تصادفی بودن. در توضیحی که اول کتاب چاپ شده مینویسه که تصادفی بودن معنی بیهدف بودن داره و مثلا توی ترجمهی She opened Hafez at random این که بگیم به طور تصادفی حافظ رو باز کرد، معنی رو اشتباه میرسونه. انگار که هدفش باز کردن کتاب حافظ نبوده و یه هویی باز کرده(در مقابل این معنا که به طور تصادفی یک صفحه از کتاب حافظ رو باز کرد).
اما به نظرم این ایراد وارد نیست و دلیلم هم Context متن یا همون محیط و اطراف متنه. همون طور که ما میفهمیم چه موقعی از شیر معنی سلطان جنگله و چه موقع مادهای که از پستان انسان مونث بیرون میاد، تقریبا در همه جا هم میشه فهمید که قرار نبوده اصلا حافظ رو باز کنه یا تصادفی یه صفحه رو انتخاب کرده.
اگه اصرار داشته باشین که بیشتر نظرم رو بگم(:، میگم که انتخاب کلمهای که خیلی کم شنیدیمیش در مقابل تصادفی، باعث میشه ایدههای نسیم طالب کمتر به تجربیات قبلیمون ارتباط پیدا کنند و حوزهی تاثیرش کمتر بشه. فکر میکنیم داره از یه دنیای دیگه حرف میزنه و نه همین اتفاقات سادهی زندگیمون(مثل همین مناظرهای که داره پخش میشه).
در ضمن من وقتی کتابو(انگلیسی) میخونم، احساس میکنم یه متن شاداب و شوخ دارم میخونم، اما تو ترجمه این حس کمتر شده و انگار یه اعلامیهی رسمیاه. مثلا تو همین مثالهایی که آوردم یه جا نسیم طالب میگه hotshots or regular joes و مترجم ترجمه کرده«زرنگها و عادیها». که شاید ناشی از محدودیتهای زبان فارسی باشه. ولی خب استفاده از کلمات فاخر باعث شده این موضوع پررنگتر بشه.
مقایسه:
*(این مقایسه با استفاده از ویرایش اول، چاپ سوم/۱۳۹۶ فارسی انجام شده و PDF دزدی ویرایش دوم انگلیسی. برای همین شاید صفحات انگلیسی با نسخههای چاپ شده یکسان نباشه)
(۲ فارسی، ۱۸ انگلیسی)
بحث اصلی این کتاب مربوط است به نابینایی ما در برابر پدیدههای بختی، بهویژه انحرافات کلان، و اینکه چرا ما، اهل دانش یا غیر، زرنگها و عادیها، گرایش به این داریم که به جای اسکانسها سکهها را ببینیم؟ چرا پیشامدهای مهم ممکن را(به رغم نشانههای آشکاری که از آثار سنگین آنها داریم) رها می کنیم و به خردهریزها میچسبیم؟ و، در صورتی که خط استدلال مرا دنبال میکند، چرا خواندن روزنامه در واقع دانش ما درباره جهان را کم میکند؟
The central idea of this book concerns our blindness with respect to randomness, particularly the large deviations: Why do we, scientists or nonscientists, hotshots or regular Joes, tend to see the pennies instead of the dollars? Why do we keep focusing on the minutiae, not the possible significant large events, in spite of the obvious evidence of their huge influence? And, if you follow my argument, why does reading the newspaper actually decrease your knowledge of the world?
(۱۸۶ انگلیسی، ۲۱۲ فارسی)
این عنوان ما را به تازش سِر دکتر پروفسور کارل ریموند پوپر به تاریخباوری رهنمون میشود. چنانکه در فصل پنجم گفتم، این مهمترین دروننگری او بود ولی کمتر از همه کارهای دیگر وی شناخته شده است. کسانی که به راستی با کار او آشنا نیستند، بر ابطالگرایی پوپری باریک میشوند که به درستی یا نادرستی اداعاها میپردازد. این باریکنگری، اندیشهمحوری او را به حاشیه میراند؛ اندیشهای که شکاکیت را روشمند، و انسان شکاک را به موجودی سازنده مبدل کرد.
This brings us to Sir Doktor Professor Karl Raimund Popper’s attack on historicism. As I said in Chapter 5, this was his most significant insight, but it remains his least known. People who do not really know his work tend to focus on Popperian falsification, which addresses the verification or nonverification of claims. This focus obscures his central idea: he made skepticism a method, he made of a skeptic someone constructive.
(ص۲۸۷ انگلیسی، ۳۳۵ فارسی)
من در طول راه، آنقدرها خطای تایید دیدم که کارل پوپر را بر سر خشم میآورد. مردم دادههایی گرد میآوردند که که در آنها اثری از پرش یا رویدادهای فراهنجار نبود و آنها را به مثابه«تایید» صحت کاربرد گاوس پیش مینهادند. این درست مانند نمونه«تایید» قاتل نبودن اُ.جی.سیمپسون است که در فصل پنجم آوردم. در سرتاسر کاروکسب آمار، نبودِ گواه، با گواهِ نبودن، درآمیخته شد. از این گذشته، مردم تقارن ابتدایی موجود در این بحث را درنیافتند: برای سرنگونی توزیع گاوس یک مشاهده بس است، در صورتی که میلیونها مشاهده نیز نمی تواند اعتبار کاربردهای آن را به تمامی تایید کند. چرا؟ چون نمودار زنگولهای انحرافهای بزرگ را مجاز نمیدارد، ولی در ابزارهای آن گزینه دیگر، یعنی کرانستان، مانعی برای بازههای طولانی یکنواخت دیده نمیشود.
Along the way I saw enough of the confirmation error to make Karl Popper stand up with rage. People would find data in which there were no jumps or extreme events, and show me a “proof” that one could use the Gaussian. This was exactly like my example of the “proof” that O. J. Simpson is not a killer in Chapter 5. The entire statistical business confused absence of proof with proof of absence. Furthermore, people did not understand the elementary asymmetry involved: you need one single observation to reject the Gaussian, but millions of observations will not fully confirm the validity of its application. Why? Because the Gaussian bell curve disallows large deviations, but tools of Extremistan, the alternative, do not disallow long quiet stretches.
مخلص کلام:
این ترجمه از این نظر که مفهوم رو تقریبا کامل میرسونه، ترجمهی خوبیه. اما به دلیل استفاده از کلمات جدید روونی و سرعت خوندن میاد پایین و مفاهمیش دورتر و عجیبتر از چیزی که هستند به نظرمون میرسه.
خرداد ۱۳۹۸، ترجمهی من از کتاب پوست در بازی (کتاب پنجم از سری Incertoی نسیم طالب) منتشر شد. داستان انتشار رو میتونین در مطلب «ترجمه من از کتاب Skin in the game نسیم طالب منتشر شد: پوست در بازی» بخونید. در وبسایت کتاب پوست در بازی میتونین کتاب رو بخرید و پیگیر اخبار و حواشیش باشید و عضو خبرنامه بشین. شبکههای اجتماعیش (اینستاگرام، تلگرام، توییتر) هم برای پیگیری اتفاقات مهم و تکهمحتواهای کتاب مفیده.
راستی یه مطلب هم قبلا نوشتم در مورد معرفی اولین کتاب از سری Incertoی نسیم طالب. شاید براتون جالب باشه:
پیرامون ریسک چن روز پیش دنبال کتابی در این مبحث بودم..کتاب خوندن در این هرج و مرجها امر قشنگیه.ولی بنظر میاد اکثر این کتابها بیش از حد عقلایی هستند،اینطور نیست؟
من شخصیت فوق العاده ریسک گریزی دارم،و این زجرآوره.و برای حلش بنظرم چیزی در درون اشراق آدم رخ بده.چارچوبهای خیلی عقلایی درمان درد بشر نیستند.
بعضی از کتابهای پرلطافتی وجود داره که انسان رو از اون وجهه ربات گونه و ماشین وارانش جدا میکنند ووروحشو پرواز میدن,و دررخلال این پرواز روحی ادم با شخصیت اون ادم اصلی قصه,راوی,داستان,کلمات,واژه ها و اون نرمی و لطافت رشد میکنه و یاد میگیره و به اوج میرسه.
و شاید اشراق و مشکلاتش هم خود به خود حل میشه در طی این راه.
شاید.
سلام
من به تازگی وبلاگ شما رو پیدا کردم. خیلی مطالبتون خوب بود. لذت بردم.
سلام ، ترجمه كتاب پرمغز قوي سياه طالب را چند بار خواندم صد حيف كه مترجم عامدانه از كلمات محجور در ترجمه استفاده كرده ، گاه چند بار بايد متن را خواند تا متوجه مفهوم مد نظر نويسنده شد و اين ضعف بزرگي است براي ترجمه متني كه كه بواسطه جنس محتواي فلسفي رياضي نياز به درك سريع و بي واسطه داره ، من گاه آنقدر در درك معني جملات و عبارت عاجز ميشدم كه مجبور بودم به متن انگليسي مراجعه كنم ، مطمنم اگر مترجم ديگري متني سليس و نرمال از اين اثر برجسته منتشر كند به تيراژ هاي بسيار زيادي خواهد رسيد عده زيادي از كسانيكه كه كتاب را خواستند مطالعه كنند بواسطه ترجمه سنگين از ادامه خواندن باز ماندند.
ترجمه با توجه به همین سه متن محدود عملا افتضاح است چون روان ترجمه نشده و مفهوم را نمیرساند
به جاست که مجدد ترجمه شود
[…] دارد. ترجمهی فرخ بافنده و ترجمهی ابراهیم محجوب. +مطلبی در مورد بررسی ترجمهی ابراهیم محجوب نوشتهام. به نظرم […]
سلام لطفا میفرماییدنسخه انگلیسی کتاب رو از کجا تهیه کردید خیلی مورد نیازم هست ممنون میشم پاسخ بدهید
از سایت کتابگرد سفارش دادم از انگلیس اومد.
میتونین فایل الکترونیکیش رو هم دانلود کنید و بدین جاهایی مثل @ARASBOOK (تو تلگرام) براتون پرینت کنه بده. نسبتا ارزون در میاد. شاید در حد ۳۰ ۴۰ هزار تومن.
سلام.ممنون از سایت مفیدتان. میتونم یه خواهش داشته باشم؟ نقدی بر کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رالف دوبلی مترجم عادل فردوسی پور بنویسید. یخورده کتابش اعصاب خورد کنه:))
به خاطر ترجمهش؟(:
بخاطر متنش.خیلی زور میگه. حتی تنبلی کردن توی یک مسیر رو بعهده بقیه عوامل غیر خود آدم میزاره بعد میگه واقع بین باشین مسیرو اشتباه رفتین.مثلا درباره" قبرستان سرمایه گذاریهای قبلی" در زمینه شغل و نمیدونم درس و عشق و... خوب شاید اونموقع که آدم این به اصطلاح سرمایه گذاریهارو کرده مثلا انرژی و وقت و هزینه صرف کرده که به چیزی برسه بلد نبوده نمیشه گفت که راه الزاما اشتباه بوده.مثلا یکی رویای پزشکی توی سر داره بخاطر درست درس نخوندن و افسردگی یا هر مشکلی وقتش تلف شده بعد چون الان نظافت کار یا منشی یجایی هست بگه خوب باید واقع بین باشم من در حد پزشکی نبودم دیگه چرا انقد تلاش کنم فوق فوقش بجای جراحی برم خیاطی کنم. من معلم مدرسه سراغ دارم که مدرسه رو رها کرد توی سن بالا رفت پزشک شد.نه معلمیش اشتباه بوده نه رها کردنش.یا درباره بدن شناگر میگه کسایی که شناگرن و خوش هیکل هستن صرفا بخاطر فرم اندامشون شناگر خوبین.نه بخاطر شنا.این درباره همه چیز صدق نمیکنه.مثل اینکه بگیم من درونگرای خجالتی بدنیا اومدم همینم که هستم از اول عمر تا آخر خجالت کشیدم و میکشم از خیلی فرصتها و پیشرفتها دست میکشم همینه هست.خیلی هم راضیم به به واقع بینم.نمیدونم من اشتباه برداشت میکنم؟ مگه آدم به سمت بهتر شدن پیش نمیره؟حتی با مطالعه بیشتر تفکر عمیق تر گفتگو میشه اتصالات نورونی بیشتر توی مغز شکل داد یعنی هوش هم یه چیز نسبی منعطفه. پس اون سخن معروف که میگه شما حتی ناتوان جسمی بدنیا بیاین اگر یه قهرمان المپیک نشید خودتون کوتاهی کردین(اگر درست گفته باشم)یا این مذخرف میگه یا اون. بنظر شما من اشتباه میگم؟ممنون از توجهتون.
شما خیلی هم خوب میگی.
مساله علوم انسانی اینه که یکی اشتباه میگه و یکی درست میگه توش نداریم. مدل و نوع و زاویه دیدگاها فرق میکنند.
همزمان هم شما میتونین حرف درست بزنین، هم رولف دوبلی و هم کسی که دیدگاه متضاد دیگهای داره.
------
فکر کنم مساله دوبلی این بوده که سعی کرده به زاویه دید کمتر اشاره شدهای اشاره کنه. منظورش این نبوده که همیشه این طوره. خواسته بگه در مواجهه با مسائل یادمون باشه مثلا شاید شناگرا و بسکتبالیستها به خاطر بدنشون انتخاب شدند و این طور نبوده که بسکتبال قد رو بلند کنه.
خیلی ممنونم از شما.اون توضیح آخر شما بیشتر قانع کننده بود.حالا در کل شما نقدی به کتابش وارد نمیکنید؟ میخواستم به یکنفر توصیه کنم حتما بخونه اما کمی دچار تردید شدم.:)
من خودم اصلا کامل نخوندمش. نقد محتوایی هم ندارم بهش.
ممنون که جواب دادین.
من کتاب رو خوندم با همین ترجمه آقای ابراهم محجوب ، از شیوه نگارش هم به شدت لذت بردم چرا که مترجم - بر خلاف نویسنده همین مقاله نقدی ، که به خاطر ضعف در آموزش زبان فارسی خودشون ، ضعف رو بر خود زبان گذاشتند - کتاب رو تا جایی که به نظرم فهمش دشوار نشده با واژه های پارسی سره نوشتند
واقعا که سعید. دوستمون رو ناراحت کردی. اه. پارسی سِرِه، میفهمی؟ سره.
بله دوست عزیز. ما هم میزان سواد شما رو در همین استفادۀ کاملاََ صحیحتون از علائم نگارشی دیدیم.
بگذریم. به نظر منم ترجمۀ خوانا و روان خیلی بهتره. همیشه بزرگان میگن ساده گویی (و نه پیچیدن مفاهیم در کلمات ناآشنا) نشانۀ دانایی هست. هر بیسوادی فرهنگ لغت رو دقیقه بالا پایین کنه میتونه با کلمات پیچیده خودش رو فرهیخته جلوه بده. این هنر میخواد که مفاهیم پیچیده رو در کلمات ساده و شیوا بیان کنیم.
راستی آقا رمضانی عزیز؛ من کتاب قوی سیاه رو با ترجمۀ نشر کتیبۀ فارسی دارم مطالعه میکنم. فوق العاده نیست (چون چندجا اشتباهات پیش پا افتاده داشت که حتی من هم متوجه شدم) اما قابل تحمله. مثلا اشتباه خنده داری که الان یادمه این بود که عبارتی شبیه به این در کتاب وجود داشت: «بیل گیتس با دارایی شبکه بیش از n میلیارد دلار ...»
واضحه که در متن اصلی از عبارت خیلی خیلی متداول net worth استفاده شده بود به معنای دارایی خالص. حتی روی مواد غذایی تولید داخل هم میزنه net weight، که به معنی وزن خالص هست. اما به طور کلی ترجمه برای من روان و قابل تحمله.
راستی extremistan رو سرزمین بینهایت ها ترجمه کردن. که به نظر من بد نیست. البته دو نکته رو اضافه کنم: در حال حاضر کتاب رو تقریبا تا صفحۀ 250 مطالعه کردم و نسخۀ انگلیسی هم نخوندم که تطبیق بدم و نظرم فقط بر اساس قابل فهم بودن در زبان فارسی بوده.
دقیقاً منتظرهمین مقایسه ی کاملاً عالی بودم! ممنون از توضیحاتتون.
[…] مفید باشد، کتاب را معرفی کنم. مخصوصا که ۲ سال پیش نقدی بر ترجمه ابراهیم محجوب از کتاب Black Swan نسیم طالب نوشته […]
[…] (نسخه اولیه و کمحجم) را در سال ۱۳۹۷ منتشر کرد. بعد از بررسی ترجمهی قوی سیاه ابراهیم محجوب (آریانا قلم) و انتشار ترجمه خودم از «پوست در بازی» (نشر نوین) نسیم […]
[…] بررسی ترجمهی کتاب قوی سیاه نسیم طالب (آریانا قلم) […]
من بسیار از ترجمه ناراضی ام و لدت درک این کتاب رو کلا از بین برده... امیدوارم شخص دیگری ترجمه اش بکند
سلام وقت بخیر
آقا بالاخره این کتاب قوی سیاه یه ترجمه روان نداره مثل همین کتاب پوست در بازی که خودتون زحمت کشیدید ترجمه کردید؟
ترجمه منم روان نیست که (:
چند تا ازش ترجمه هست. ننشستم بررسی کنم.