نوشته‌های سعید رمضانی

بایگانی‌ها

2 دی 1402
فقدان بزرگ و جوابی کوچک

آن روزی به آشنای دوری داشتم می‌گفتم که: «به نظرم میاد تو فقدان‌های بسیار بزرگی در زندگی تجربه کردی. فقدان‌های متعدد و عمیق. ولی من فکر می‌کنم چیزی که جای فقدان‌ها را پر می‌کند، قرار نیست به بزرگی خود فقدان باشد. تقریبا همیشه چیز بسیار کوچک‌تری است». منظورم این است که فقدان چون در لحظه […]

Read More
21 آذر 1402
هیئت منصفه درون

آدم‌ها انگار نیاز دارند برای کاری که انجام می‌دهند توجیه داشته باشند. بتوانند ازش دفاع کنند. من که اغلب این گونه هستم. ولی این توضیح را به چه کسی نیاز دارم بدهم؟ به یک هیئت منصفه تخیلی در ذهنم؟ هیئت منصفه، تعدادی آدم متنوع هستند که می‌نشینند و حرف‌های متهم و قاضی و بقیه را […]

Read More
18 آذر 1402
باگ خودآگاهی

«زندگی واقعا خواستنی نیست. یک روتین تکراری» در میان صحبت‌هایم با آشنایی، او این را گفت. من هم موافقم. زندگی خواستنی نیست. لحظاتی از زندگی چرا. آن لحظه‌ای که بستنی‌ای که دوست داری می‌خوری، آهنگ خوبی می‌شنوی، دوست عزیز را می‌بینی، کلیپ خنده‌داری می‌بینی، گربه‌ای لیست می‌زند، برگ‌های درختی در پاییز جلوی چشمانت به زمین […]

Read More