من مخالف مطالعه کتابهای ترجمه و طرفدار پروپاقرص خواندن کتاب به زبان اصلی هستم. که البته موضوع عجیبی نیست، فکر کنم همه موافق باشند که اگر امکان خواندن متن اصلی است، کسی پی خواندن ترجمه نمیرود. این که واضح است.
من آنجا تعجب میکنم که بعضی از دوستانم که سطحی از دانش زبان انگلیسی را دارند، برای این که در اوایل کار خواندن متن انگلیسی برایشان راحت نیست و به سرعت فارسی نمیتوانند بخوانند، قید متن اصلی را میزنند و مینشینند به خواندن متن فارسی.
به نظرم این دوستان هنوز نمیدانند که با خواندن متن فارسی، چه چیزی را از دست میدهند. نمیدانند که مترجم گاهی:
و گاهی ردپای همهی این موارد را میتوان در یک اثر معروف هم دید. مثلا میتوانید نقد ترجمهی پیمان خاکسار از ترجمهی جز از کل را افشین پرورش منتشرش کرده بخوانید.
البته که وجود این موارد در ترجمه کشف جدید من نیست و برای پیگیری مباحث مرتبطش میتوانید مطلب «نقد در خلاء و فتیشیسم دقت» از امیر احمدیآریان را در میدان بخوانید که اتفاقا به بهانهی نقدی که بر ترجمهی خاکسار انجام شده بود نوشته است. در بخشی از این مطلب میخوانیم(+):
بگذارید اصلا ماجرا را عقبتر ببریم، تا سرآغاز ترجمهی ادبی در ایران، کتابی که به زعم بسیاری بنیانگذار ادبیات مدرن فارسی بود: ترجمه میرزا حبیب اصفهانی از «ماجراهای حاجی بابای اصفهانی». اخیرا برای فصلی از پایاننامه بخشهای زیادی از ترجمه میرزا حبیب را با متن جیمز موریه مطابقت دادم، و علاقهمندان به مچگیری از مترجمان شیاد را به بررسی این ترجمه دعوت میکنم.
میرزا حبیب چندین فصل را که به نظرش اضافه میآمده به کل ترجمه نکرده، متن را تا حد حیرتانگیزی تغییر داده (در حد تغییر دعوای دو مسلمان به دعوای یک شیعه و یک سنی، تا به مذاق خوانندهی ایرانی خوشتر بیاید)، و در مجموع فاصلهی ترجمهاش از متن موریه به قدری زیاد است که با معیارهای امروز شگفتانگیز مینماید. واکنش ما به این متن چه باید باشد؟ میرزا حبیب را به عنوان خائن بزرگ رسوا کنیم و به حال خوانندگان فریبخورده اشک بریزیم؟ شخصاً معتقدم آن تصرفات در نهایت هیچ اهمیتی ندارند.
جملهی سینگر را که در ابتدای این متن آمده به این معنا میشود تعبیر کرد: در بستر تاریخ ترجمه در ایران، میرزا حبیب دقیقا بهترین مترجم است که بدترین خطاها را مرتکب شده. کلیتی را که متن در آن رشد کرده اگر لحاظ کنیم دقت یکی از مؤلفههایش است، و در این مورد خاص، یا مورد دن کیشوت قاضی مثلا، دیگر مولفهها به قدری قوی و مهمند که اهمیت دقت را به حاشیه میرانند.
به هر حال، این مطلب را نوشتم تا مثالی از وضعیتی بنویسم که مترجم هم دقت کافی داشته، هم به خوبی متن را فهمیده، هم به بهترین شکل ترجمه کرده، هم مجبور نبوده سانسور کند و خودش هم تنبلی نکرده، اما به دلیل محدودیتهای ترجمه، فهمی که من متن فارسی داشتم با فهمم از متن انگلیسی متفاوت بود.
در بخشی از کتاب «علیه تفسیر» سوزان سانتاگ که مجید اخگر ترجمه کرده میخوانیم:
کار ما آن نیست که بیشترین حجم محتوای ممکن را درون آثار هنری بگنجانیم، و از آن کمتر این که سعی کنیم حداکثر محتوای ممکن را از کاری که پیشتر تولید شده است استخراج کنیم. کاری که باید انجام دهیم آن است که محتوا را عقب بزنیم تا اساسا امکان دیدن چیزی که روبرویمان قرار دارد فراهم شود. (ص۴۱)
به متن دقت کنید و اگر حوصله دارید دوباره بخوانید. سانتاگ خواسته چه بگوید؟
حالا متن اصلی را بخوانید:
Our task is not to find the maximum amount of content in a work of art, much less to squeeze more content out of the work than is already there. Our task is to cut back content so that we can see the thing at all.
متن فارسی را در استوری اینستاگرام پریسا حسینی دیدم (پریسا از آنهایی است که روی حوزهی کاریشاش به صورت تخصصی مطالعه میکند و مینویسد). نمیفهمیدم گنجاندن محتوا یعنی چه و چطور میشود حداکثر(؟) محتوا را از چیزی که قبلا تولید شده استخراج کرد. یا چطور میشود اصلا محتوا را عقب زد؟ یعنی چه؟
برای همین کنجکاو شدم و پی متن اصلی رفتم.
متوجه شدم سانتاگ میگوید که کار ما این نیست که بیشترین محتوا را در اثر هنری پیدا کنیم. یاد افرادی افتادم که جلوی یک نقاشی و فیلم مینیشنند و میگویند منظور نقاش از آن نماد فلان چیز بود و کاگردان میخواسته بهمان منظور را برساند. سانتاگ تاکید کرده که اصلا قرار نیست چیز بیشتری از آن چه در اثر هنری است از آن بکشیم بیرون. آنجایی هم که سانتاگ گفته محتوا را باید cut back کنیم تا اساسا چیزی که جلوی رویمان هست را ببینیم، منظورش از cut back پس زدن نبوده، بلکه کاهش بوده. کاهش میزان محتوایی که فکر میکنیم در این اثر هنری است.
البته که هنوز دقیق منظور سانتاگ از محتوا را نمیفهمم و نیاز دارم کتاب را بخوانم که ببینم content یعنی چه.
اما به ظن خودم که به قدر کافی فهمیدم که سانتاگ چه گفته و سوال بعدیام مشخص است: محتوا در نظر سانتاگ یعنی چه. اما وقتی متن فارسی (ترجمه شده) را خواندم، خیلی بیشتر گیج بودم. انگار اصلا نمیفهمیدم و همین کلافهام کرده بود.
برای همین ترجیح خودم همیشه خواندن متن انگلیسی بوده. که کمتر کلافه شوم.
چون در همین نمونه دیدیم وقتی مترجم به بهترین شکل هم ترجمه میکند، اشتباهی در کار نیست و بیدقتیای مشاهده نمیشود، باز احتمالا فهممان از متن ترجمه شده با متن اصلی یکسان نباشد.
راستی اگر خواستید در ایران کتاب زبان اصلی بخوانید، دقت کنید که ناشرش همان متن انگلیسی را هم سانسور نکرده باشد! مثلا میدانیم که انتشارات جنگل سانسور میکند. برای نمونه میتوانید این رشتهتوییت از عرفان مجیب را مطالعه کنید:
توی این مواردی که گذاشتی، به نظرم ترجمهی پیمان خاکسار، فاجعهآمیزتر از بقیهشون بود و گاهی خیلی خندهدار. افشین پرورش رو از زمانی که نقدهایی به اشعاری که یغما گلرویی ترجمه کرده بود، شناختم. یادمه میگفت ظاهراً یغما دیکشنری یا دیکسیونر رو جلوی خودش گذاشته - چون ظاهراً بعضی ترجمهها از زبان فرانسوی بود - و جوابیهای هم که یغما داده بود، یه بخشیاش این بود که خب شاملو هم به زبان مبداً تسلط نداشته و همین کار رو میکرده! به نظرم کسی که میخواد کار ترجمه کنه، واضحه که باید تسلط بالایی به زبانِ استفادهشده در کتاب داشته باشه و اصطلاحات و Collocationها رو خوب بشناسه و با موضوع و تِم کتاب - خصوصاً کتابهای غیر رمان - آشنا باشه. غیر از اینها، تعهد و مسئولیتپذیری بالایی هم داشته باشه؛ بخوام با لحن عامیانه و کوچهبازاری بگم ترجمه کن و دررو نباشه 🙂 واسش مهم باشه که لااقل، پیام و مفهوم جملات رو به خوبی به خواننده منتقل میکنه و گمراهش نمیکنه.
اتفاقا من جز از کل رو اون موقع با ترجمهی پیمان خاکسار خوندم و باهاش راحت بودم. با انگلیسی مقایسه نکردم، اما روون ترجمه کرده بود. به نظرم کار خوبی بود.
[…] ۶ دلیل برای این که ترجمه نخوانیم […]
سلام
ممنون از یادآوری این نکته که واقعا همینطوره. اما کاش مطلبی می نوشتید و چطور و چگونه اش را هم شرح دهید ممنون میشوم.
چطور و چگونه به متن اصلی کتاب در ایران دست پیدا کنیم و از کجا بخریم؟
منتظر پاسختان هستم.
مرسی که هسی
سلام
آقای رمضانی من از سایت حسین قربانی عزیز به اینجا اومدم. راستش در بسیاری از موارد ایرادها و اشکالات زیادی دیده بودم، ولی با دنیای ترجمه و این مسائل ابدا رو به رو نشده بودم و فکر نمی کردم این وضعیت نابسامان رو داشته باشه. مثلا چند سال پیش کتابی رو خریدم برای شرکت در آزمون ارشد که در واقع خلاصه ای از چند کتاب بود تا دانشجویان عزیز راحت تر بتونن از منابعی که تهیۀ اون ها خیلی گرون تموم می شد، استفاده کنند.
موقع خوندن پنجاه صفحۀ اول کتاب من بیش از دویست اشکال مهم محتوایی پیدا کردم و به ناشر کتاب زنگ زدم و گفتم این چه وضعیه؟ و اون ها با کمال بی ادبی با من برخورد کردند. من هم گفتم مقاله ای در این باره نوشتم و تا یک هفتۀ دیگه توی روزنامه های رسمی کشور چاپ می شه و تلفن رو قطع کردم و گوشیم رو خاموش کردم.
وقتی گوشی رو روشن کردم دیدم بیش از پنجاه بار در طول روز با من تماس گرفته بودند و بعد به من زنگ زدند و پیشنهادهای عالی دادند که بیا اینجا و ما با هم صحبت می کنیم و قصدشون تطمیع من بود که سودشون رو ببرند.
کاش نهادهای مسئول از افراد باسواد و تلاشگر استفاده کنند تا کتاب های ارزشمند درست ترجمه و چاپ شده و در اختیار علاقه مندانی مثل من که زبانم خیلی ضعیفه قرار بگیره. از شما ممنونم که دغدغۀ به این مهمی دارید و اون رو با بقیه به اشتراک می گذارید. سپاس!
نوشته های شما را همیشه دنبال می کنم. والله عزیز من اگر به ما باشه، اصلا دوست نداریم ترجمه بخوانیم؛ ولی وقتی زبان مادری ما فارسی هست، چاره ای هست؟
چاره یاد گرفتن زبان بعدی است.
یاد گرفتن زبان بعدی برای همه ی افراد جامعه امکان پذیر نیست. خیلی ها علاقه ندارند و خیلی ها هم براشون میسر نیست. تازه الان من انگلیسی رو یاد گرفتم بخوام یه کتاب فرانسوی بخونم باید برم زبان فرانسه رو هم یاد بگیرم؟ یا روسی؟ یا ایتالیایی؟ . . . مگه میشه هکه ی زبان ها رو یاد گرفت؟
متاسفانه اگه کسی میخواد محتوای اصلی رو بخونه ناچاره که یاد بگیره زبان اصلی رو، ترجمه های انگلیسی وضعشون خیلی خیلی بهتر از ترجمه فارسیه، فقط انگلیسی یاد گرفتن کافیه
من کلی کتاب از انتشارات جنگل گرفتم به بهانه اینکه زبان اصلیه و سانسور شده نیست!! جایی نیست که بتونم نسخه چاپی بدون سانسور بخرم؟ این واقعا وحشتناکه!!
یک نشر ویژه بود که میشد زیرمجموعهی قوه قضاییه. میگفت سانسور نمیکنه.
یه سری هم هستند که کتاب رو چاپ میکنند براتون اگه pdf بدین بهشون. اینا هم خب سانسور ندارند.