«هنر شفاف اندیشیدن»، «هنر خوب زیستن»، «تفکر کند و سریع»، «قوی سیاه» و تقریبا بیشتر کتابهای خودیاری و عمومیای که این روزها اسم آن را میشنوید با احتمال خیلی خوبی به Heuristic اشاره کردهاند. Heuristic نوعی میانبر ذهنی است که عموما بر حسب تجربه شکل گرفته و مغز از آن استفاده ميکند تا به جای استفاده از همه دادهها و محاسبهی همهی متغیرها، سریع تصمیم بگیرد که چه کار کند.
فرض کنید از شما میخواهم دو شماره آخر کد ملیتان را بنویسید و بعد میپرسم «فکر میکنی تعداد کشورهای آفریقایی عضو سازمان ملل چند تاست؟». اگر این کاره نباشید، تحقیقات نشان داده که اغلب افراد تحت تاثیر دو شمارهی آخر کد ملیشان قرار میگیرند و عددی نزدیک به آن میگویند. این رفتار مغز که به آخرین داده در دسترسش چنگ میاندازد Anchoring heuristic میگویند. فارسیاش میشود سوگیری «لنگر انداختن» که البته من در پایاننامهام به دلیل کلمات مشابهی که در ادبیات رشتهام بود «نقطه اتکا» ترجمه کردم.
لیستی از خطاهای شناختی را میتوانید در متمم ببینید، یا با جستوجوی «خطای شناختی»، «سوگیری/خطای ذهنی» به آنها برسید.
مساله اینجاست که مترجم گوگل برای کلمهی Heuristic کلمات فارسی «اکتشافی، پی برنده، ابتکاری، کشف کننده» را پیشنهاد میدهد که به نظرم ابدا ترجمهی مناسبی نیستند.
اگر تعدادی از ترجمههای فارسی را در بررسی کنیم و در مقابل متن انگلیسی قرار دهیم میبینیم که «اکتشاف» انتخاب مناسبی نیست:
شاید به خاطر همین مترجم گوگل است که در ترجمهی کتاب «هنر خوب زیستن» میخوانیم (ص۱۵۶):
به این نتیجه رسیده که ما تمایل داریم بهویژه در مواجهه با سوالهای دشوار که سریعا در یکطرف ماجرا قرار بگیریم؛ و تازه پس از این اتفاق به منطق ذهنیمان رجوع میکنیم تنها با این هدف که موضعمان را توجیه و از آن دفاع کنیم. این امر به اکتشاف عاطفی برمیگردد
دنیل کانمن که نوبل اقتصاد را به دلیل مطالعه روی همین موضوعات گرفته، در کتاب «تفکر کند و سریع» عبارت Rule of thumb برای قضاوت کردن را تقریبا معادل همین کلمه میداند. Rule of thumb را در فارسی میتوان همان حساب سرانگشتی دانست.
However, we found that participants in our experiments ignored the relevant statistical facts and relied exclusively on resemblance. We proposed that they used resemblance as a simplifying heuristic (roughly, a rule of thumb) to make a difficult judgment
فروغ تالوصمدی در ترجمهی این کتاب با عنوان «تفکر کند و سریع» برای انتشارات «نشر درّدانش بهمن» عنوان فصل انگلیسی Heuristics and Biases را «روشهای اکتشافی و پیشداوریها» ترجمه کرده و برای ترجمهی خط بالایی نوشته است (ص۱۳):
با این همه، ما دریافتیم که شرکتکنندگان در پژوهشهای ما حقایق آماری مربوط به را نادیده گرفتند و به طور اختصاصی بر مشابهت اتکا کردند. ما متعقد بودیم افراد از مشابهتها به عنوان اکتشافی جهت سهولت برای قضاوتی دشوار استفاده کردند.
نسیم طالب هم در قوی سیاه، عبارت «میانبر» را برای توضیح و معنی کردن Heuristic به کار میبرد:
System 1 is highly emotional, precisely because it is quick. It produces shortcuts, called “heuristics,” that allow us to function rapidly and effectively. Dan Goldstein calls these heuristics “fast and frugal.” Others prefer to call them “quick and dirty.” Now, these shortcuts are certainly virtuous, since they are rapid, but, at times, they can lead us into some severe mistakes. This main idea generated an entire school of research called the heuristics and biases approach (heuristics corresponds to the study of shortcuts, biases stand for mistakes).
ابراهیم محجوب در ترجمهی قوی سیاه (ص۱۰۷) که توسط آریانا قلم منتشر شده عبارت «بداهه» را استفاده کرده و این پاراگراف را بدین صورت ترجمه کرده:
این سامانه بسیار حسی است، دقیقا به این دلیل که فوری است؛ و با میانبرهایی که میگذارد با کارایی و فوریت وارد عمل شویم. دان گلدستاین این میانبرها را که بداهه نام گرفتهاند، «فوری و کم هزینه» میداند. دیگران هم آن را «فوری و نابهکار» خواندهاند. این میانبرها بیگمان پسندیدهاند چون سریعاند، ولی گاه میتوانند ما را به خطاهای شدید در اندازند. این ایده بنیادین، موجب پدید آمدن یک دبستان پژوهشی کامل به نام روش بداههها و گرایهها شده است (بداهه به بررسی میانبرها برمیگردد و گرایه نماینده خطاها است).
در یکی از مقالات کتاب «۱۰ مقالهای که باید خواند، درباره تصمیمگیری» از سری مجموعهی Harvard Business Review که توسط نشر هنوز منتشر شده و سید محمد تقیزاده مطلق ترجمه کرده، نویسندگان متن اصلی Heuristic را نوعی روتینهای ناخودآگاه دانستهاند:
This research, in the laboratory and in the field, has revealed that we use unconscious routines to cope with the complexity inherent in most decisions. These routines, known as heuristics, serve us well in most situations. In judging distance, for example, our minds frequently rely on a heuristic that equates clarity with proximity.
که به این صورت ترجمه شده (ص۹):
این تحقیقات در آزمایشگاه و به صورت میدانی، نشان داده است که ما از روشهای ناخودآگاه برای مقابله با پیچدگی موجود در ذات اغلب تصمیمات استفاده میکنیم. این روشها که به روشهای اکتشافی معروف شدهاند، اغلب به خوبی به ما کمک میکنند. برای مثال، در تخمین زدن فاصله، مغز ما اغلب از روشی اکتشافی استفاده میکند که شفافیت را با نزدیک بودن شی برابر میداند.
وبسایت BehavioralEconomics.com هم در توضیح Heuristic از همین میانبر و حساب سرانگشتی استفاده میکند.
دیکشنریهای Cambridge و Merriam-Webster و آکسفورد Heuristic را روشی میدانند که افراد بر حسب تجربه شخصی در مواجهه با موضوعات یاد گرفتهاند.
با توجه به نظرات افرادی چون کانمن و نسیم طالب و مواردی که ذکر کردم، برای ترجمهی Heuristic «اکتشافی» کلمهی مناسبی نیست. پیشنهاد من «میانبر ذهنی» است. مخصوصا که در کتابهای دیگر هم وقتی از این عبارت استفاده میشود به کارهای کانمن ارجاع داده میشود و میبینیم که منظور او به «میانبر» نزدیک بوده است.
در ترجمهی خودم از کتاب Skin in the game نسیم طالب که با عنوان «پوست در بازی» توسط نشر نوین منتشر خواهد شد هم «میانبر ذهنی» را برای ترجمه انتخاب کردم.
اگر شما هم پیشنهادی دارید ممنون میشوم بگویید.
آپدیت: سعید نوایی متذکر شد که شعبانعلی قبلا در مورد ترجمهی این عبارت متنی نوشته بود و میانبر ذهنی رو در این حوزه نزدیک دونسته بود. توضیحات شعبانعلی رو در این لینک میتونید مطالعه کنید. احتمال زیادی داره که این پیشنهاد و ذهنیت من بر مبنای همین متن شعبانعلی باشه.
سلام سعید جان. ممنونم بابت اینکه از متنهای مختلف استفاده کردی برای رسیدن به یک ترجمه مناسب برای این عبارت. و اینکه نمیدونستم کتاب نسیم طالب رو ترجمه کردید. خیلی خوبه که به فارسی هم در دسترس باشه. فقط سوالم اینه که آیا عبارت "پوست در بازی" برای مخاطب ایرانی معنی میده؟ کسی که اصطلاح انگلیسی رو ندونه فکر کنم اصلا متوجه نمیشه که کتاب درباره چیه. چرا این اصطلاح رو تحت اللفظی ترجمه کردید؟ دلیل خاصی داره؟
سلام سعید، سلام پیمان. ببخشید وسط بحث میپرم.
پیمان جان توی صفحهی کتاب در این رابطه توضیح داده شده، گفتم شاید با دیدن اونجا نیازی به توضیح سعید نداشته باشی:
(سعید اگه میخوای نکتهای اضافه کنی طبیعتا بگو!)
https://nashrenovin.ir/product/skin-in-the-game-book-nassim-nicholas-taleb/
همون طور که ادریس گفت، توی مقدمهی مترجم که الآن رو سایت نشرنوین قابل مشاهدهس نوشتم.
ولی خب داستان اینه که اصلا خود Skin in the game هم توی انگلیسی چندان جاافتاده و مشهور نیست. برا اونم نسیم طالب تا حد زیادی مفهوم پردازی کرد. قبلش بود (حتی ۲ ۳ تا کتاب با همین اسم هست) اما باز مشهور نبود.
منم جز استدلالهایی که توی اون مقدمه مترجم نوشتم، به ذهنم رسید اگه یه اصطلاح جدید باشه شاید جا بیفته و ملت ازش استفاده کنند و شفاف منظور رو برسونند. بقیه اصطلاحها به خاطر پیشینهای که داشتند و مفهومی که سالها جاافتاده بود بین آدمها، این ویژگی رو نداشت.
ممنونم از پاسختون ادریس و سعید عزیز
درود دوست عزیز،
من در برخی از مقالات برای این واژه معادل «شهودی» رو برگزیدم. در واقع این واژه هم معنای کشف و شهود رو داره و هم مفهوم «میانبر ذهنی» در اون مستتر هست.
اینجا دیگه تفاوت سلیقه به میان میاد. مثلا من فکر میکنم شهودی در فرهنگ فارسیزبانها با معانیای همنشین هست که خیلی سوگیری رو نمیشه بهش نسبت داد. یا حتی خیلی نمیشه شهود رو تقسیم بندی کرده و از جهات متنوع بهبود داد.
بنظرم محمد سعید درست میگن. اصل حرف اینه که چیزی ناشناخته مارو در یک تصمیم ژیش میبره و در این معنا یک انفعالی ارادی مطرح میشه که این معنا با میانبر ذهنی که بنظر لازمه ش اقدام عالمانه و مبتنی بر اراده هست که از معنای اصلی که کاهنمن با عنوان تعصب ازش یاد کرده دوری میشیم. در کلمه شهود در ادبیات فارسی برآمده از درون و ذهن بدون استدلال روشن مستتر هست. در پایان خیلی از مطلب خوب . جامعت ممنونم و یک راهنمایی میخوام و اون اینکه بنظر شما نقطه اتصای بحث اقتثاد رفتاری با حسابداری و علوم مالی کجاست؟ من سرچی زدم چیزی پیدا نکردم تلفن من 09125033573
از علوم مالی و حسابداری خیلی دورم. ولی وقتی ما از همین مباحث اقتصاد رفتاری رو داریم، باید یه چیزهایی از علوم مالی و حسابداری هم داشته باشیم.
میانبر ذهنی (cognitive shortcut) خودش تعبیر رایجی است در حوزه روانشناسی شناختی و روانشناسی اجتماعی
لذا کاربستش برای ترجمه هیوریستیک خوب نیست
شاید استشهادی بد نباشه یا حداقل میانبرانه بهتره
سلام
واقعاً یکی از سخت ترین کلمات برای ترجمه این کلمه است، من خودم با این کلمه در هوش مصنوعی بازی های رایانه ای درگیر هستم و هیچ گاه در مقالات نتونستم ترجمه ی درستی از آن بنویسم.
مرسی
یه چیزی دستم اومد
کامل بود هرجن من هم میانبرانه را ترجیح میدهم.
من الان دارم کتاب می خونم که هر دو عبارت heuristics و mental shortcuts رو در کنار هم و به یک معنا استفاده کرده. اگه هیوریستیک به میانبر ذهنی ترجمه بشه این دو واژه یک ترجمه پیدا میکنن که علیرغم نزدیکی درست نیست. اگه در ترجمه به ریشه واژه توجه بشه بهتره. من مقاله ای رو تو دوفصلنامه علمی پژوهشی شناخت اجتماعی دیدم که نویسنده ها هیوریستیک رو به یافتار ترجمه کرده بودن . به نظر من یافتار ترجمه مناسبی باشه .
من در ترجمه ی کتاب حکمرانی مسئله، "روش کشف و شهودی " رو انتخاب کردم
سلام، به نظر من heuristics رو میشه در فارسی به ”دریافت زود رس“ و در مجموعهٔ کلمات عربی مورد استفاده در فارسی به”مکاشفه“ ترجمه نمود.
سلام. یوریستیکس همریشه با یورکا است که از ارشمیدس نقل شده و به معنی «یافتم» است. ریشهٔ یونانی تین واژه نیز به معنی یافتن و شناخت بدون محاسبه است که در معارف سنتی ما به آن «حدس» گفته میشده است.
سلام دوست عزیز
ممنون از توضیحاتتان.
فکر می کنم میان بر ذهنی انتخاب درستی باشد. شاید بتوان گذر هم بکار برد مثل چیزی که در فارسی می گوییم یک گذری بزنیم به... که البته همان معنی میان بر می دهد
آره اینم میتونه گزینهی خوبی باشه.
سلام
ممنون از مطلب خیلی خوبتون
من در پایان نامه ام «شهود برآمده از تجارب پیشین» ترجمه کردم. اما میان بر ذهنی به نظرم بهترین ترجمه است.
با اجازه بخشی از مطلب شما رو به عنوان پاورقی در پایان نامه خودم ذکر میکنم.
اوکیه. اجازه میدم.
«انتخاب حدسی یا انتخاب احساسی» هم دو بار معنایی دارد از طرفی به غیر منطقی بودن انتخاب اشاره دارد و از طرفی به عجله کردن یا هم میان بر زدن و مهمتر از همه این است که از طرف وقتی می پرسیم چرا این را انتخاب کردی می گه حس کردم و حدس زدم بهتره یعنی همون معنای شهودی که در اقتصاد رفتاری استفاده میشه..
میانبر ذهنی داخلش معنای انتخاب نهفته نیست بویژه برای کسی که اولین بار می شنود میانبر ذهنی چه معنایی در ذهنش تداعی خواهد شد؟ انتخاب احساسی از این لحاظ که هیجان دارد نقش بازی می کند هم خوب است. منشا میانبرهای ذهنی در نگاه تکاملی به نقش هیجان بر می گردد.
سلام
ابتکار و ابداع
به نظرم یافتار یا کاوش با توجه به معانی اصلی وازه مناسب تر است. من در کتاب رفتارمالی که در حال ترجمه هستم نهایتار تصمیم گرفتم ازین معادل استفاده کنم شاید در پایا کتاب تصمیم عوض بشه
anchoring heuristic
یافتار لنگرانداختن
یافتارهای دردسترس
سلام و درود
بسيار عالي مطالب رو كنار هم مطرح كردين و ترجمه هايي كه آورين بسيار گويا بود كه واقعا ترجمه هيوريستيك به شهودي يا ابتكاري صحيح نيست
اما به نظرم دربرگردان فارسي تصميم گيري تجربي شايد بهترين باشه كه به گوش هر شنونده اي مفهوم سرعت و خطا در تصميم گيري رو برسونه البته باز هم به خاطر توانايي مطالعه مقالات و كتب بين المللي ترجيح ميزم از همون هيوريستيك استفاده كنم
ولي مطالب شما كاملا مفهوم رو جا ميندازه