«ترسان ترسان انجام بدیم» | تکنیک مقابله با به تعویق انداختن

یادمه یه روزی خانواده‌ی خاله‌م مهمون ما بودند و مادرم از پسرخاله‌ی ۸ ساله‌ام خواست که بره از مغازه سر خیابون ماست بگیره.

پسرخالم گفت «آخی اوتانیرام» [آخه خجالت می‌کشم]

مادرم جواب داد: «عیبی یوخ. اوتانا اوتانا جد آل» [عب نداره. خجالت کشان خجالت کشان برو بخر]

 

داخل پرانتز بگم که مادرم کارشناسی و ارشدش رو روانشناسی خونده و اصلا موقع ثبت‌نام برای کارشناسی بوده که پدرم برای اولین بار می‌بینتش و عنان از کف میدهD:

به هر حال، این اوتانا اوتانا (خجالت کشان خجالت کشان)  تو ذهن من موند و بعضا که میشد حوصله‌ای به موضوعی نداشتم، از انجام کاری می‌ترسیدم، می‌ترسیدم نه بشنوم، اذیت میشدم، خوابم می‌اومد یا هر مورد دیگه‌ای و این یادم می‌افتاد، به ذهنم می‌رسید که می‌تونم «حوصله ندار حوصله ندار» انجامش بدم.

همین اواخر که با سجاد سلیمانی صحبت می‌کردم گفت که زمانجو‌ها (کسایی که سجاد براشون دوره آموزش مدیریت زمان میزاره) با این تکنیک حال می‌کنند و تشویقم کرد که در موردش بنویسم. به خاطر این که «اوتانا اوتانا» عبارت آذری‌اه و تلفظش سخته، خود سجاد از «ترسان ترسان» بعضی مواقع برای معرفیش استفاده می‌کرد که منم از همون استفاده می‌کنم.

 

استفاده از تکنیک «ترسان ترسان» 

برای استفاده از این تکنیک، هر موقعی که دلیل و توضیحی برای انجام ندادن فعالیتی داشتید، بزارین داخل این جمله «عب نداره. ...ان ...ان انجام بده» و به خودتون بگین. اگه یک آسودگی آنی به ذهنتون رسید و جوابی برای این پیشنهاد نداشتید، پس وقت انجام دادن فعالیت رسیده. حداقل برا خودم که این طوری کار میکنه. انگار همه بهانه‌ها یهو بخار میشن.

مثال‌ اگر بزنم:

• کمال‌گرایی:
  • آخه هنوز همه چی مشخص نشده. مبهمه. »» [عب نداره، ابهام دار ابهام دار شروعش کن]
  • هنوز وقت مناسبش نرسیده »» [عب نداره. وقت مناسب ندارانه وقت مناسب ندارانه  انجام بده]
• ترس
  • عب نداره. ترسان ترسان انجام بده
• خجالت
  • عب نداره. خجالت کشان خجالت کشان انجام بده
  • عب نداره. شرم کنان شرم کنان انجام بده
  • عب نداره. بی تربیت باشانه بی تربیت باشانه انجام بده
• بی حوصله‌گی
  • عب نداره. حوصله ندار حوصله ندار انجام بده.
• معذب بودن
  • عب نداره. معذبان معذبان انجام بده.

 

تاکید کنم که این پسوند «ان» و «تکرار» باعث میشه من یاد نحوه‌ی مادرانه‌ی مادرم وقتی با یه بچه صحبت می‌کرد بیفتم و نوعی حس حمایت در من بیدار بشه. شما ممکنه به یه شکل دیگه ازش استفاده کنین.