این مطلب لیستی از تکنیکهای سریعتر به خواب رفتن است.
دوستی با من درد و دل میکرد که سخت به خواب میرود. چای در حال دم کشیدن بود و شب؛ و من شروع کردم به لیست کردن مواردی که خواندهام یا خودم رعایت میکنم. خواب برای من مساله مهمی است و برای همین لیستم طولانی شد و صحبت طول کشید(:
به نظرم رسید آن لیست را اینجا هم بنویسم که بماند برای دیگر انسانها و راحتتر بعدها ارجاع بدهم. لیست را از موارد کمتر شنیده شده و شخصی شروع میکنم.
جدا از این تکنیکهایی که من گفتم، مطلب وبسایت Healthline هم لیست خوبی از تکنیکهای کمتر شنیده شده دارد.
یادم نیست کجا خوانده بودم که خارش یکی از روشهای بدن است برای این که تست کند به خواب رفتهایم یا نه. برای همین خارش بیخودی قبل خواب زیاد اتفاق میافتد. وقتی که جایی از بدنمان موقع خواب خارید اگر بتوانیم کنترل کنیم و تکان نخوریم (و نخارانیم)، سریعتر به خواب میرویم.
من از وقتی فهمیدم تست کردم و واقعا فکر میکنم تاثیر محسوسی گذاشت. سریعتر به خواب رفتم.
«یا همچون تاریکىهایى است در دریایى عمیق و متلاطم،که موجى بزرگ روى آن را مىپوشاند، و روى آن، موج بزرگ دیگرى است و بالاى آن موج، ابرى است، ظُلُماتى تو در تو.» (قرآن، سورهی نور، آیه ۴۰، ترجمهی قرائتی)
دقت کردهاید که وقتی خوابیم و چشمان را بستهایم، انگار در نوعی تاریکی مطلق هستیم؟ فرق میکند با وقتی که چشممان را آگاهانه بستهایم و میتوانیم نور چراغ اتاق را تشخیص بدهیم. من گاهی اوقات که میخواهم بخوابم، تلاش میکنم این نوع از تاریکی را تجربه کنم.
یاد آیه ۴۰ سورهی نور میافتم و تمثیلی که از تاریکی میشود. فرض میکنم موجی از تاریکی روی چشمانم میآید. مثل یک لحاف. و بعد یک موج تاریکی دیگر بر فراز آن. و سپس، یک موج دیگر روی آن.
و در این بین خوابم میبرد.
بچه که بودم گاهی اوقات خانهی مادربزرگم و پیش خالهها میخوابیدم. ۵ خاله داشتم. موقع خواب، چراغها که خاموش میشد و جاها را که میانداختیم، صدایی بیدار میشد.
«آللاه اچبر» ... «آللاه اچبر»... ... ... «سبحان آلله»... ... «سبحان آلله» ... ...
پدربزرگم بود که شروع میکرد با صدایی که من هم میشندیم، تسبیحات حضرت فاطمه را به لهجهی ترکی میگفت. آخرش هم وردی به ترکی میخواند که ترجمهش میشود «میخوابم بسمالله. بیدار میشوم انشاالله. اگر بیدار نشوم، [تشهد].» من هم مدتها این روتین را انجام میدادم. هر از گاهی باز انجام میدهم.
میگویند روتینها نقش مهمی در کارکرد مغز دارند. برای پدربزرگم و من، روتین به خواب رفتن این دعا بود. برای بعضیها پوشیدن لباس مخصوص و مسواک زدن است. برای بعضیها، مرور فعالیتها و نوشتن ۳ کار مهم فردا است. برای شعبانعلی، شمردن از ۱۰۰۰ به ۱ به صورت برعکس*. شما هم روتینی ایجاد کنید برای خوابتان.
دقت کنید که بعید نیست، اگر عادت کردهاید قبل خواب اکسپولر اینستاگرام، تیکتاک یا توییتر را چک کنید، مغز چک کردن گوشی و ۲۰ دقیقهای مشغول بودن با گوشی را جزو روتین خواب کرده باشد. مهم است که این را از روتین حذف کنید. صفحه نمایش گوشی و احساسات مختلفی که میتوانید درگیرش شوید، برای به خواب رفتن مضر هستند.
* در یکی از فایلهای صوتی، شعبانعلی میگوید که یکی از تکنیکهای تمرکز، تلاش برای شمردن مداوم از ۱۰۰۰ به ۱ به صورت برعکس است. که هر موقع هم ذهنمان مشغول چیزی شد و یادمان رفت کجا بودیم، از اول بشماریم. شعبانعلی میگفت این را قبل خواب مدتی انجام میداده است.
تقریبا هر لیست نکات به خواب رفتن را بخوانید، تاکید دارند تاریکی مهم است. گاهی اوقات حتی مینویسند که بهتر است اتاق کامل تاریک باشد. در این حد که پردهی ضخیمی بگیرید که هیچ نوری از آن رد نشود و زیر در اتاق پتویی بگذارید. تاریکی مطلق.
برای من نور تقریبا هیچوقت مساله نبوده و هر جایی خوابم میبرد(:
جدا از این که نور آبی صفحهی نمایش برای به خواب رفتن مضر است، کار کردن قبل خواب با موبایل اغلب شامل مرور شبکههای اجتماعی و کلی محتوای تکهتکهای میشود. با محتوایی دلتان میسوزد، با محتوایی میخندید و با بعضی حس تنفر بهتان دست میدهد. این همه حس و هیجان فکر میکنید بدن را برای خواب آماده میکند؟((:
ذهن میمونی، یک مفهوم بودایی است. انگار معنیش میشود ذهنی که مثل یک میمون از این شاخه به آن شاخه میپرد و یک جا آرام نمیگیرد. جایی خوانده بودم یکی از تکنیکهای به خواب رفتن، این است که این میمون را آرام نکنیم و اتفاقا اجازه دهیم و تشویقش کنیم موقع خواب به موضوعات مختلف فکر کند.
من که میخواهم به خواب بروم، شروع میکنم به موضوعات متنوع فکر کردن و از این موضوع به یک موضوع دیگر میپرم. هیچ جایی بیشتر از چند ثانیه نمیمانم.
برای به خواب رفتن من موثر است. چون خواب من، و فکر کنم اغلب خوابها، با رویا همنشین است. و این تکنیک باعث میشود جایی بین پریدن بین تصورهای مختلف، ذهنم بیخودی درگیر جزئیات بیاهمیت یک تصویر بشود و ارتباطش با دنیای واقعی قطع شود. جایی، این وسط، به خواب میروم.
دقت کنید مهم است روی یک موضوع خاص نمانید و هی بین موضوعات سوییچ کنید.
من فکر میکنم در خواب عظلاتمان شل هستند. فکر میکنم جایی به خواب رفتهام که استرس و فشاری رو عظلات بدنم نیست. برای همین بعضی مواقع خودآگاه تلاش میکنم عظلات را شروع کنم. اغلب هم از عضلات چشمم شروع میکنم. سعی میکنم تلاش کنم شلشان کنم و اگر فشاری رویشان هست بردارم.
یکی از رایجترین اتفاقات، این است که دم خواب کلی کار که باید بکنیم و کلی ایده و موضوع به ذهنمان میآید. که اغلب جذاب هم هستند. راستش را بخواهید، راهکار این نیست که آنها را پرورش دهیم و فکر کنیم. چرا که حیف است. اغلب فردا صبح یادمان نیست. بهتر است گوشی را برداریم و یادداشت کنیم موضوع و ایده را. وقتی قرار است بیدار باشیم و مغزمان فعال باشد، فرصت بهتری برای فکر کردن و پرورش ایدهها است.
نه وقتی خوابآلودیم و تازه بیدار شدهایم، و نه موقعی که در حال خوابیدن هستم، اصلا و ابدا فرصت مناسبی برای تصمیمگیری نیست. هم مغزمان در حالت مناسبش برای فکر کردن نیست، هم قرار است بخوابیم، هم اغلب چند ساعت بعد و وقتی بیدار شدیم یادمان نمیآید.
من وقتی موضوعی جدی به ذهنم میآید، یا فکری که خیلی اذیتم میکند، این مناسب نبودن خواب را با خودم مرور میکنم و میگویم در فرصت بهتری، بعد بیداری کامل فکر میکنم. مخصوصا که حداقل برای من، جنس افکار، شدت اذیت شدن و موضوعاتی که به ذهنم میآیند واقعبینانه نیستند در این مواقع. از جنسی نیستند که وقتی بیدار شدهام و چند دقیقهای سرپا بودم مغزم به آنها فکر کند.
متوجه شدهام که بعضی آدمها وقتی خوابشان نمیبرد، ساعت را چک میکنند که ببینید چقدر است خوابشان نبرده. من به شدت مخالفم و این کار را اصلا نمیکنم.
ساعت به شما عدد و شاخص میدهد. باعث میشود بتوانید برای خودتان ناراحت باشید و نگران شوید. که «وای! ساعت ۲ شد و نخوابیدهام». «وای، ۱ ساعت است اصلا نخوابیدهام».
طبیعی است که بعضی شبها آدم سریع خوابش نبرد. وقتی که ساعت چک نمیکنیم و دیر خوابمان میبرد، فردا صرفا فکر میکنیم که دیشب دیر خوابمان برد. اما وقتی ساعت داریم، این نگرانی شاخص دارد و شدتش بیشتر است. راحتتر هم میتوان به بقیه گفت و در موردش حرف زد.
پیشنهاد من است که اصلا و ابدا به ساعت نگاه نکنید. تلاش کنید برای به خواب رفتن و نهایتش دیدید اصلا خوابتان نمیآید، از رخت خواب بیرون بیایید و کمی مشغول شوید و دوباره برگردید.
ابزار خواب وقتی راحت باشد، خواب هم سادهتر سراغ آدم میآید. تجربهی شخصی خودم این بوده که وقتی لحاف یا پتو را به عنوان بالش استفاده میکنم، به علت انعطاف بیشتر در تعیین ارتفاع و فرورفتگی، راحتترم.
اضطراب از آن موضوعات فلج کننده میتواند باشد. مقدار کوچکش هم میتواند دردسر ساز باشد. بعضی ها هستند که جیششان گرفت، یا یاد نمازی که باید میخواندهاند و نخواندهاند میافتند یا یاد مسواک نزده، در تخت میماننند و نمیروند این کارها را انجام دهند.
تجربهی شخصیام این بوده که اگر پا شویم و اینها را انجام دهیم، بیشتر از ۴ دقیقه هیچکدامشان وقت نمیگیرد و سریعتر بعدش به خواب میرویم.
جایی در نوشتههای شعبانعلی (یا متمم؟) بود که کارکرد اصلی ترمز در امکان افزایش سرعت و توان خودروهاست. چون خودرویی که امکان ترمز دارد، با خیال راحت میتواند با سرعت بالا حرکت کند. هرچقدر هم مطمئن تر باشیم از عملکرد ترمز، امکان افزایش سرعت هم بیشتر است.
برای خواب هم همین است. موقع خواب، نباید نگران فردا و بیدار شدنمان باشیم. چند زنگ ساعت ست کنید، با کسی هماهنگ کنید یا روشهای دیگر. ولی مطمئن باشید ساعتی که لازم است بیدار خواهید شد. اگر نگران بیدار شدنتان باشید، خواب هم برایتان سخت میشود.
برای بعضیها، قبل خواب، دراز کشیده روی تخت و اتاق تاریک، تنها فرصتی از زنده ماندشان است که خودشان تنهایند و به مرور اتفاقات میپردازند، زومبک میکنند و با نگاه کلیتر به زندگیشان نگاه میکنند و مواردی این چنین.
دقت کنیم که چنین خلوتها و فرصتهایی برای رشد شخصی و زندگی بهتر ضروری هستند و جایشان اصلا قبل خواب نیست. کمی از چنین فکرهایی شاید ضرر آنچنانی نباشد، ولی وقتی تنها فرصت است، افکار جدی هم میآیند و دیگر نمیشود به آسانی به خواب رفت.
شده منتظر اتفاقی باشید که هر لحظه ممکن است شروع شود؟ یا فردی که هر لحظه ممکن است بیاید؟
در این مواقع من تقریبا کار مفید خاصی نمیتوانم بکنم. فکر میکنم هر لحظه ممکن است اتفاق مورد انتظار بیفتد و بیخود است کاری را شروع کنم.
زندگی عادی و هوشیاری مغز هم همین است. اگر گوشی ما همیشه روشن باشد و در دسترس باشیم و دوستان و اطرافیانی که هر موقع خواستند ممکن است زنگ بزنند، بدن همیشه در یک حالت آماده باش خواهد بود.
برای همین من موقع خواب ترجیحم این است گوشی را در حالت هواپیما بگذارم. یا اگر کسی را دارم که ممکن است برایش اتفاقی رخ دهد، سیمکارت اصلیام را خاموش میکنم و سیمکارت دوم را روشن میکنم و به او میگویم که لازم شد به این دومی زنگ بزند.
اگر سفر نسبتا سختی کرده باشید که مجبور بودهاید در یک جای تنگ و سخت بخوابید، یا اگر کوهپیماییهایی داشته اید که روی سنگها خوابتان برده، حتما شده که بعد از بازگشت به رخت خواب گرم و نرمتان یادتان افتاده عجب نعمتی دارید.
هر از گاهی که خوابم نمیبرد، به چند دفعهای که چنین تجربهای داشتهام فکر میکنم و یادم میآید که همین رختخواب فعلیام چقدر برایم درست و حسابی و لاکچری است. گاهی اوقات این تصور به من کمک میکند که راحتتر به خواب روم.
بارها پیش میآید که در ساعت خاصی مجبوریم بیدار شویم و در آن لحظات اولیه بیدار شدن سرشار از میل به خواب هستیم و ۱۰ دقیقه خواب بیشتر چقدر برایمان ارزشمند است.
ولی خب چه ۱۰ دقیقه این ور بعد از بیدار شدن، چه ۱۰ دقیقه موقع خوابیدن. ۱۰ دقیقه خواب بیشتر میارزد.
برای همین بعضی از اوقات که خوابم نمیبرد، بیدار شدنم را در ذهنم تصویر میکنم که چقدر سخت است و خوابآلود هستم در آن لحظات. تصور کردن چنین چیزی و میل به خوابی که سراغم میآید، کمکم میکند سریعتر به خواب روم.
سعید احتمالا این نوشته ی تو تبدیل به روتینِ قبل خواب من بشود که هی مرورش میکنم در ذهنم و این طرف و آن طرف می غلتم.
این دو ماه که به تبریز برگشتهام، در عجب بودم که آقا چه شده که ما خوابمان نمیبرد؟ چه تغییری ایجاد شده است؟ من که در تهران به حد بیهوشی میرسیدم و ساعت 11 به زور خودم را به تخت میرساندم الان چرا اینقدر سرحالم؟
یک مروری با خودم کردم و دیدم احتمالا تنها چیزی که عوض شده است میزان پیاده روی روزانه من بوده است.
در قرنطینه نیم بند پیاده روی در مناطق خلوت را شروع کردم و دیدم انگار که یافته ام مشکل را.
انگار این پیاده روی که همیشه دوستش داشته ام و میدارم، دوای درد است.
گفتم اینجا بنویسم تا شاید برای بقیه هم مفید شد.
درضمن راجع به نوشتن ایده ها موقع به خواب رفتن در موبایل، به نظرم استفاده از دفترچه یادداشت بهتر باشد.
چون در آن تاریکی که میخواهیم به خواب رویم، شاید بهتر است گوشی در جای دورتری باشد، هم از بابت خاموش کردن آلارم برای صبح که تکانی میخوریم و نگران خاموش کردن و دوباره خوابیدن نیستیم و هم مینویسیم.
مفید بود نوشته ات ممنون سعید عزیز
ممنون از چنین کامنت پر و پیمانی. حس خوبی داد.
برای من مشکل دفترچه یادداشت اینه که با تاریکی همسو نیست. بخوام یادداشت کنم باید پاشم چراغ روشن کنم/در اتاق باز کنم/نور گوشی بندازم که خب بیشتر خواب رو میپرونه.
ولی گوشی رو چون به خاطر آلارم نزدیکم گذاشتم (که همخونهایام از صداش بیدار نشه احیانا) و نور پسزمینه داره راحتتر توش یادداشت میکنم.
من تو توییتر نیستم نقداً و همین جوری پرسهزنان از اکانتتون رسیدم این جا. چون متن خیلی خوبی بود و پر از ظرائف کاربردی دلم نیومد کامنت نذارم . فقط یه سؤال علت خاصی داره عضله رو با ظ مینویسید؟
نه. بلد نیستم. هنوز این تفاوتا رو یاد نگرفتم کامل.
چند سال پیش با دیدگاههای یه سری زبانشناس آشنا شدم که میگفتند مفید نیست وقت گذاشتن رو غلطهای این چنینی. پلیس گرامر بودن خوب نیست. از اون به بعد که کلا کمتر توجه میزارم روش.
خب البته دیدگاه مخالف هم ضیاده و فرغ هست بین پلیس گرامر بودن و کمی دغط شخسی به خرج دادن. به مرور خواسطگاه کلماط رو گم میکنیم و خوندن و درک دشوار میشه. خسوثاً برای کسی که مینویسه مهمه چون فرق امدهای بین این نوشطه و متن چاپی نمیبینم و بعید میدونم همین مغدار بیتوجهی به املا رو اونجا حتی همون ذبانشناسها طاب بیارن و یا خودشون در نوشطههاشون توجهی بهش نشون ندن. خلاثه این موضوع و جدال دیرینه اما شما از اساس اشتباه متوجهش شدید به گمان من کمترین. معنیش این نیست که به کلی درستنویسی بیاهمیته و اصلا مرزش کجاست؟ البته من جدی جدی فکر میکردم عمدیه و اصلاً کنایه نزدم و چه بسا عظله هم واژهای عربی باشه که پیشتر پرکاربرد بوده و همین گیجکنندهس.
من اصلا ناراحت نشدم ها
صرفا خواستم بگم در حد خودم، به این نتیجه رسیدم اگه بلد باشم، درستش رو بنویسم بهتره. ولی دیگه روش حساسیت ندارم.
حالا شاید من سطحی ایده اون گروه از زبانشناسها رو خوندم و در اصل یه چی دیگه باشه. مهم نیست برام.
اینم به عنوان یک بیخواب حرفهای بگم و برگردم به ایستگاه پلیس بشینم سر درس لایتناهیم، هرگز متن فارسی به این خوبی در فوت و فن به خواب رفتن نخونده بودم.
سلام از یک سعید به یک سعید دیگه
متن که خیلی عالی بود و باید از امشب تست کنم ببینم جواب میده یا نه
ولی من فک کنم شبا قبل خواب خود فک کردن به تو باعث خواب راحت تر میشه
ای جان
قربان محبت عجیبت برم من((:
بی خوابی زده به سرم. دارم ازین شاخه به اون شاخه میپرم.
oorah یعنی چی؟
((:
اورَه ترکی هست. یعنی قلب.
خوب خوابیدن واقعا یه هنره و شاید میتونست یکی از هنرهای شفاف اندیشیدن باشه.
برای دوستانی که مشکل خواب دارن شدیدن مدیتیشن قبل از خواب رو پیشنهاد میکنم.
ممنون بابت مقاله خوبتون.