کتاب «از شنبه» رو محمدپیام بهرامپور نوشته. سال ۹۴ چاپ شده و نسخهای که من دستم بود چاپ سوم سال ۹۶ بود. با صحبتهای افرادی چون محمدرضا شعبانعلی، علیرضا شیری، پرویز درگی، علیرضا آزمندیان، محمد انوشه و حسین یاغچی پشت جلد کتاب در مورد این کتاب بهرامپور.
ذهنیت «از شنبه شروع میکنم» بین ایرانیها معروفه(خارجیها از دوشنبه شروع میکنند؟) و بهرامپور از همین کلیشه استفاده کرده. کتاب در مورد انواع راهکارهای قابل اجرا برای کمتر کردن اهمالکاریاه.
ذهنی بخوام بگم تقریبا ۷۰٪ ترفندها و راهکارهایی که من قبلا در مورد حل چالش اهمالکاری شنیدم رو این کتاب لیست کرده.خوبیش اینه که زیادی حاشیه نرفته و خلاصه وار بیشتر مفاهیم مرتبط رو مرور کرده.
بدیش اینه که تو کتاب ارجاع مشخص به مقاله و تحقیق ندیدم و مواردی هم که هست در حد عنوان فارسی و نوشتن اسم طرف به انگلیسیه. مثلا(ص۱۴۸) از کتابی آزمایشی رو نقل قول میکنه تو هاروارد انجام میشه و ۳درصد دانشجویان تحت آزمایش هدف و برنامه مشخص داشتند و ۸۴٪ هدف دقیق نداشتند. و بعدها که بررسی میکنند اون ۳٪ ده برابر ۸۴٪ درآمد داشتند.
در حالیکه اگه یه گوگل درست میکرد، میفهمید این آزمایش انجام نشده و صرفا یه شایعهی خیلی معروفه:
Quoting Research That Never Existed
Mike Morrison
Harvard-Yale Written Goals Study: Fact or Fiction
میخوام بگم از کتاب مشخصه با یه نویسنده بازاری طرفیم که وقتی آخر کتاب هم میگه ۸۰ نفری کتاب رو نگاه کردند و مرور کردند، همچنین اشکلاتی رو ندیدند.
اگه دچار اهمال کاری هستید و صرفا نیاز به تکنیک دارید کتاب خوبیه. بقیه کتابهای خوب هم بیشترشون همین تکنیکها رو گفتند. تفاوت بزرگ شاید اینجا باشه که کتابهای مطرح و بزرگ این حوزه(انگلیسی)، میان ذهن شما رو آماده می کنند و مثال و داستان میگن و این طوری باعث میشن ۳ ۴ تا تکنیک مهم تو ذهنتون بمونه و تو زندگی استفاده کنین.
ولی کتاب بهرامپور این طوری نیست. بیشتر شبیه به یه کتابیه که تو ۲ ساعت باید یه مرور کرد و ۴ تا تکنیکی که بیشتر به درد زندگی ما میخوره رو پیدا کنیم و بعد کتاب رو بزاریم سر جاش.
همچنین از نوع نوشتن کتاب مشخصه که بهرام پور خواسته با کتاب خودش رو معرفی کنه و یه چی همین طوری بنویسه بره. و یکی از کتابهاش باشه. میخوام بگم مشخصه برا این کتاب وقت و حوصله و تمرکز خاصی نداشته.
چرا؟ چون مثلا یه جاش در مورد ایدهی ۱۰هزار ساعت که با مالکوم گلدول معروف شد، میگه ۱۰ هزار ساعت یعنی ۱۰ سال روزی ۲ ساعت کار با کیفیت. بعد چندین صفحه بعد(ص۱۹۵) میگه ۱۰هزار ساعت یعنی تقریبا۱۴ سال روزی ۲ ساعت((:
مشخصه که همون دفعهی اول هم یه حساب ذهنی نکرده که ۱۰ سال میشه ۱۰ تا ۳۶۵ و اینو ضرب در ۲ هم بکنی ۱۰هزار در نمیاد.
یا یه جای کتاب عنوانی داره برا دکلهای رادیویی و ارتباط اینترنتی p2p و چند خط زیرش یه متن دیگه نوشته(ص۱۱۲).
یا بخشی از کتاب ۳ صفحهای به میزان وقتی که پای تلفن صرف میشه اشاره کرده(ص۱۲۷). در حالیکه حسم اینه که اینو از کتابهای خارجی تا حدی قدیمی کپی کرده و الان با توجه به سیستمها و ابزارهای مختلف هم یه مدیری هم که سرش شلوغه بعیده ۵ ساعت مثلا صرف تلفن کنه. البته خودش میگه ۳ سال پیش زمان گرفته و دیده روزانه ۵ ساعت زمانش صرف تلفن میشه!
یه جایی از کتاب هم میگه که میدونین چرا با این که سرعت گورخر از شیر بیشتره، شیر گورخر رو شکار میکنه؟ چون گورخر موقع فرار برمیگرده عقب رو نگاه میکنه((:
حالا شاید درست بگه ها، ولی من یه گوگل کردم منبعی برا تایید پیدا نکردم و به نظر هم مهمل میاد. گرچه سرعت گورخر بیشتره، ولی خب موقع فرار برگرده نگاه کنه؟(((: اون موقع که همه گورخرها رو همه شیرها تا حالا خورده بودند.
مثلا بهرام پور وقتی همچین چیزی مینویسه میتونست یه گوگل ساده کنه و چند ثانیه از این کلیپ رو ببینه.
اینجا گویندهی مستند نشنال جئوگرافی میگه که گورخرها فقط برا چند ثانیه میتونند با سرعت زیاد فرار کنند و مثلا تو این موردی که فیلمش رو گرفتند، گورخر به دام میافته چون از گروه فاصله گرفته. یا حداقلش میتونست ارجاع بده.
البته که بهرامپور یه کتاب علمی حیاط وحش ننوشته و هدف از زدن این مثالش هم این بوده که مثلا وقتی مسیری رو انتخاب کردیم باید با سرعت و تمرکز جلو بریم و به عقب نگاه نکنیم.
اما خب به شخصه کتابهایی که دقت رو تا این حد فدای ایده میکنند رو دوست ندارم.
یه جایی اولای کتاب هم میگه آدم بهتره شیرجه بزنه تو کار و قورباغه رو قورت بوده و نترسه. و بعد تقریبا آخرای کتاب میگه که البته آدمها فرق میکنند و بعضی آدمها باید آروم آروم به یه پروژه نزدیک بشن((:
در بخشی از کتاب(ص۱۶۳) میخونیم:
زیرا مغز ما مدت زمانی که برای تمرکز کردن روی کاری نیاز دارد، ۲۰ دقیقه است و تازه بعد از آن، تمرکز ما بسیار زیاد میشود، اما ما معمولا بیش از چند دقیقه درگیر کاری نمیشویم.
از شنبه /ص ۱۶۳/ محمدپیام بهرامپور
بنابراین، به عنوان اولین کار باید بازههای فعالیتهایمان را روی ۹۰ دقیقه تنظیم کنیم. ۹۰ دقیقه کار پرفشار و بعد ۳۰-۱۵ دقیقه استراحت
و خب چون باز ارجاع به مقاله و تحقیق نداده، نمیشه بررسی کرد از کجا میگه. اما مثلا تو کتاب Deep Workی که اخیرا تموم کردم ارجاع میده به تحقیقی که نشون داده آدمهای داخل تحقیق نهایت ۴ ساعت در روز تونستند فعالیت با تمرکز کامل داشته باشند. اونم آدمهایی که قبلا تمرین کردند و بلدند. وگرنه افراد عادی همون ۱ ساعت کار با تمرکز رو موقع شروع دارند.
البته من مقاله رو نخوندم و شاید نویسندهی این کتاب هم اشتباه نقلقول کرده.
The Role of Deliberate Practice in the Acquisition of Expert Performance
K. Anders Ericsson, Ralf Th. Krampe, and Clemens Tesch-Romer
projects.ict.usc.edu/itw/gel/EricssonDeliberatePracticePR93.pdf
یا روش معروفی مثل پومودورو اصلا بر این اساسه که هر حدود ۲۰ تا ۴۰ دقیقه(بسته به میزان تمرکزی که شخص میتونه داشته باشه) باید یک استراحت کوچیک داشت تا بشه روند کار با تمرکز رو در طی روز ادامه داد:
به طور خلاصه:
کتاب «از شنبه» اثر محمد پیام بهرامپور کتاب خوبی از نظر دقت علمی نیست. اما از این نظر که لیستی از ترفندها و راهکارهای حل مسالهی اهمالکاری رو مرور کرده کتاب خوبیه.
اگر میخواهید که با اهمالکاریتون مبارزه کنید و کتاب مفیدیه. بهتره یه مرور سریع بکنیدش و مواردی که برای زندگیتون کاربردی به نظر میاد رو اعمال کنید.
کتاب برای من ۲ ۳تا مورد جدید داشت و ازش یاد گرفتم. مخصوصا خیلی خوشم اومد که به جای عبارت «کمالگرایی» بهرامپور از «کاملگرایی» استفاده میکنه. تقسیمبندی انواع اهمالکاری() و نموداری که تو صفحه ۵۳ هم داشت برام جدید بود.
من امروز با سایتتون آشنا شدم . مطالب مفیدی داری. امیدوارم زمان داشته باشم که بتونم همه رو بخونم
حالا نمیدونم چرا این وسط اسم محمد رضا شعبانعلی پشت کتاب هست .
چون حس به خواننده القا میشه محمد رضا خونده کتابو و تایید میکنه .
البته فکر کنم به برند به معنای گستردهی آن ( http://bit.ly/2zCgq9z ) آسیب وارد کنه .
گرچه نه من محمد رضا هستم که بخام بگم و نه کتاب از شنبه را خواندم ولی همین که سعید عزیز در موردش نوشتی تصمیم گرفتم این کتاب که روزی میخاستم بخانم را دیگر نخوانم .
عالی.مخصوصا قسمت گوره خرها:))))))
مطالب بسیار خواندنی تو سایتتون گذاشتید ممنون از شما و خسته نباشید عرض می کنم