از موضوعات ترند سالهای اخیر هشتگهایی چون imperfect, projectbodyhair, awpxbabor, beautyunaltered هستند که عموما توسط شرکتهای بهداشتی و زیبایی شروع میشوند. اغلب گفته میشود که با گسترش شبکههای اجتماعی افراد (به ویژه نوجوانان) بیشتر در معرض تصویرهای لحظهای زیبا و ویرایش شده از زندگی بقیه هستند، باعث میشود حس «بیارزش» و «نازیبا» بودن و «نقص» داشتن را بیشتر تجربه کنند.
هشتگ #من_بینظیرم رو هم شهرزاد و بهار در ۳ اردیبهشت شروع کردند. این هشتگ همزمان با imperfect# معروف شد و من در پست اینستاگرامم توضیح دادم که ترجیحم imperfectئه که موضوع بحث این پست نیست. این پست رو به خاطر این نوشتم چون بهار که مروج اصلی این هشتگ بود در استوری اینستاگرامش گفت:
«به نظر من هر کدوم از تغییراتی که ما در خودمون ایجاد میکنیم تا زمانی که از تایید طلبی بیاد، تا زمانی که از بقیه کردیت و امتیاز بگیرم و از بقیه بشنوم که تو چقدر خوشگلی، این بده».
در این پست میخوام بنویسم که اتفاقا یکی از اصلیترین دلایل حضور انسانها در شبکهی اجتماعی لایک گرفتن و شنیدن اینه که «تو چقدر خوشگلی». ما حضور داریم که لایک بگیریم:
۰۰۰۰
نوجوانی که ۲۰۰ سال پیش بزرگ میشده، نهایت افرادی که خودش را با آنان مقایسه میکرده دخترخالهها و پسرداییها و فامیل دور عروس جدید بوده. افرادی که عموما از یک طبقه بودند، بقیه جزئیات زندگی آنها را هم میشد دید و اگر زیباییاش را در عروسی میدیدی، خبر دعوا با شوهرش و شکستن پای فرزندش و ورشکسته شدن شوهرش را هم میشنیدی.
نوجوانی که ۵۰ سال پیش بزرگ میشده، جز اطرافیان و فامیل، خودش را شخصیتهای فیلمها و مجلات هم مقایسه میکرده. اما آنها باز «دیگری» بودند. آن فرزند شاه بوده که رفته مجله و آن یکی بازیگر معروف است. از «ما» نیست و ذهن راحتتر قبول میکند که مثل «ما» نباشد و ما مثل او نباشیم.
اما نوجوان و جوان و هر کسی که این روزها زنده است، کافی است در اینستاگرام عضو باشد تا روزانه صدها عکس با نور خوب در یک کافه یا جای تفریحی همراه با دوستانی که همه لبخند میزنند و شاد هستند ببیند. از آدمهایی که مثل «ما» هستند، در همین شهر و در همین خیابانها راه میروند. در همان کافهای که شما هم میتوانید بروید عکس انداختهاند و سوار همان اسنپی میشوند که شما هم اپلکیشنش را دارد. اینها مثل ما هستند. اما ماشاالله هر عکسی که منتشر میکن(یم)ند، شاد و خندان و رنگیرنگی و با حال خوب است. نهایتش یک چای هست و کتاب و یک غم فرهیخته. یا عکسی از غم دیگری و یک شکایت به دنیا در کپشن. همه فرهیخته، همه با نوعی پختگی و تعادل و آرامش با دنیا.
در دنیای اینستاگرام، آدمهایی از جنس «ما» خوشحال و شاد و در تعادل با دنیا هستند. در دنیای اینستاگرام همه تکلیفشان با دنیا مشخص هست. هیچ کس مثل ما نیست که درگیر ابهام باشد و نداند که چه چیز دوست دارد و چه کار باید بکند. همه یا شاید هستند، یا میدانند با کجا دنیا مشکل دارند، یا امروز یک جملهی خوب و یک کتاب عالی پیدا کردهاند که زندگیشان را هیجانانگیزتر و عالیتر کرده. اگر بیشتر از چند k هم فالوور داشته باشند همزمان تعجب میکنند که ما چرا مثل آنها نیستیم و چرا با آن نگاه از دنیا جلو نمیرویم؟ چرا فلان جمله را نمیدانیم که تکلیفمان مشخص باشد؟
بری شوارتز در کتاب Paradox of choice (ویدئوی تد، کتاب صوتی فارسی) میگوید اگر ۵۰ سال پیش در خوشتیپترین حالت نبود، تقصیر دنیا بود. آن زمان فقط ۲ نوع شلوار جین و چند سایز استاندارد وجود داشت و اگر هیچ یک از آن دو به تن آدم نمیخورد، مشکل از دنیا بود. مشکل از ما نبود. اما این روزها Tapared fit، Narrow fit، Slim fit، Straight fit، Regular fit، loose fit، Relaxed fit، Skinny fit ترکیب آن با تقسیمبندیهای متفاوت باعث میشود هر کسی صدها گزینه پیشرو داشته باشد و اگر خوشتیپترین نیست، تقصیر خودش باشد. دنیای اینستاگرام هم شبیه به این است. ۲۰۰ سال پیش و ۵۰ سال پیش همه آن «دیگریها» خوشحال و شاد بودند و تکلیفشان با دنیا مشخص بود. در دنیای اینستاگرام آدمهایی درست عین ما زیبا زندگی میکنند و اگر ما همچنین حسی در همهی لحظاتی که اینستا چک میکنیم (روزی ۸ بار) نداریم، مشکل از ماست. روزی ۸ بار این به ما یادآوری میشود.
یادتان میآید عکس کسی در حال گریه کردن را در اینستا دیده باشید؟ یک ویدئو سلفی آدمی که در حال صحبت کردن است و میگوید که چقدر حس بلاتکلیفی و بدبختی دارد؟ یا کسی که میگوید «خیلیهاتون از من پرسیده بودید چرا فکر میکنم این همه زشتم و کسی دوستم نداره ...». اصلا آدم وقتی ناراحت است و گریه میکند، حال و حوصله عکس انداختن ندارد. آدمها وقتی خوشتیپ کردهاند، رفتهاند آرایشگاه، با دوستان جمع شدهاند، حالشان خوب است و غذای خوبی خوردهاند و با دنیا احساس راحتی دارند عکسی از زندگی خصوصیشان منتشر میکنند.
شما آلبومهای چاپ شدهی که پدرمادرهایتان دارند را هم نگاه کنید، همه عکس مسافرت و عروسی و ختنهکنون و بازگشت از سفر حج بوده. همه عکسهای خوشتیپی.
در خاطرات چه؟ چند بار خاطرهای شنیدهاید که آخرش بد تمام شده باشد و هنوز هم گوینده شرمنده باشد و با شوق شروع به تعریف کردن بکند و دوست داشته باشد ادامه بدهد؟ چند خاطرهی شکست از اشتباهات سادهلوحانهای که هنوز باعث پیشرفت نشدهاند را شنیدهاید؟ چند بار پسری را دیدهاید که از خاطرات طرد شدنش بگوید (تقریبا هر پسر جوان دوستدختر داری دهها بار قبلا طرد شده است) و نه از دخترانی که با آنها بوده؟
طبیعی است که انسانها دوست داشته باشند که از موفقیتها، شادیها و خوشحالیها خاطره بگویند و عکس بیندازند و در اینستا پست بگذارند. هزاران سال این طور بوده. خاطرات دهان به دهان گشته و اسطورهها و افسانهها، داستانهای موفقیت هستند. نقاشیهای روی غارها و دیوارها، مجسمهها و کتیبهها داستان موفقیت بوده.
کمتر کسی هم دروغ میگوید. شاید که اغراق در کار باشد، اما اگر کورش نوشته همهی ساکنین شهر هنگام فتح و ورودش شاد بودند، یا فلان زن میکرو سلبریتی اینستا عکسی زیر باران با لبخند گذاشته، همان لحظات را تجربه کردهاند. شاید که ساکنین همهی شهرها خوشحال نبودند، ولی کورش شهرهای زیادی فتح کرده. شاید که آن لحظه آن سلبریتی سگلرز میزده، اما بالاخره زیر باران بودن و در طبیعت بودن حس خوبی دارد و دوست داشته ثبتش کند.
به ندرت کسی پیدا میشود که نه فالووری داشته باشد و نه کسی را فالو کند و صرفا از اینستاگرام برای آرشیو عکس استفاده کند. ما انسانیم (روباهها و جغدها چند وقتی است خواندن این وبلاگ را تحریم کردهاند) و نوازش (روانی) گرفتن و کردن (لایک گرفتن و کردن) یک چیز کاملا انسانی است
> [مطالعه بیشتر: تحلیل رفتار متقابل و مفهوم نوازش در آن (متمم)]
آرایش کردن، مدل مو و لباسهای مد روز، فاصلهی بین جایی که شلوار تمام میشود و کفش شروع میشود و پوشیدن جوراب کوتاه، پوشیدن لباسی که بازو را عضلانیتر نشان دهد و یا Cleavageمان را نمایان کند، همه و همه رفتارهایی انسانی هستند که بسته به فرهنگ و شرایط شکلهای متفاوتی از آنها را انجام میدهیم. هیچ عیبی هم ندارد. آن پرندهای که رقص میکند یا آن والی که فریاد میزند و آن شیری که میجنگد هم همهی اینکارها را میکنند تا توجه جلب کنند و در نهایت با کسی جفت شوند و نسلهایشان را زنده نگه دارند.
درصد بسیار پایینی (حدود ۱٪؟) از انسانها asexual (بدون میل جنسی) هستند. بخشی از این میل جنسی که دنبال تایید و توجه جنس مورد تمایل ماست، از همین شبکههای اجتماعی تامین میشود. کراش در شبکههای اجتماعی یکی از شناختهشدهترین مفاهیم مرتبط در بین کاربران فعال است. خیلی راحت پیش میآید لایک یک نفر، پستها و دایرکت رفتن با او برایمان جذاب باشد. چرا این میلمان به توجه گرفتن را نفی کنیم؟
> [مطالعه بیشتر: Asexuality: What It Is and Why It Matters]
توییتر، فیسبوک و اینستا شبکههای «اجتماعی» هستند. در آنها حضور داریم که خودمان را به بقیه نشان دهیم. وگرنه در Word مینوشتیم و عکسها را در حافظهی گوشی نگه میداشتیم. در این شبکهها حضور داریم که تکههایی از فکر و خودمان را نشان دهیم. میل طبیعی انسانی داریم که بقیه هر چه قدر بیشتر ما را تایید کنند. هر لایکی به ما حس خوب میدهد. جالب است که اغلب خود محتوا مهم نیست. تجربهی شخصی من نشان داده هر عکسی در اینستاگرام بگذارم، یک مقدار مشخصی لایک میگیرد. هر نوع عکسی باشد. عکسهای شخصی که صورتم مشخص است هم لایک بیشتر میگیرند. مثلا صفحهی رامبد جوان که ۸ میلیون فالوور دارد را هم نگاه کنید هر عکس معمولی حدود ۲۲۰ هزار لایک با نوسانات معمول میگیرد. در نتیجه وقتی در شبکهی اجتماعی حضور داریم، یک روند ثابتی از لایکها را خواهیم داشت. هر جور عکس بیندازیم و در هر قیافهای باشیم.
میل به تایید گرفتن از دیگران، میل به گرفتن توجه و رفتارهایی که برای ارضای این امیال انجام میدهیم انسانی هستند. طبیعی هستند. خجالت ندارند. من اگر در اینستاگرام پست میگذارم، به خاطر میل به گرفتن تایید از دیگران است. وگرنه به صورت شخصی عکسهایم را نگه میداشتم، خبرگزاری نیستم که هر لحظه از حالم گزارش دهم. در هر انتشار پستی، در هر ارسال عکسی میلی به توجه گرفتن است. زاویهی خاص عکس گرفتن، اعمال فیلتر روی عکس، ۸ بار عکس گرفتن و انتخاب یکی برای ارسال در اینستاگرام، نشان دادن بخشی از Cleavage یا بازوی عضلانی، همه و همه یعنی لایک بیشتر و ارضای این میل طبیعی. فکر میکنید اگر در اینستا نه لایکی بود و نه میزان بازدید و نه کامنت، چند نفر در آن فعالیت میکردند؟
مهم این است که خودآگاه باشیم به این میل تایید گرفتن از دیگران، قبول کنیم که حس خوب میدهد و شرمنده نباشیم از این میلمان. با این خودآگاهی رفتارهایمان را کنترل کنیم که به زندگی عادی ما آسیب نزند.
این میل و رفتارهایمان باعث نشود که فکر کنیم انسان ارزشمندی نیستیم. یا به خاطر این شکل از بدن، این قد، این بینی، این مقدار از چربی بدن و هر ویژگی انسانی دیگه که داریم فکر نکنیم که کسی ما را تایید نمیکند، به ما توجه نمیکند و طرد خواهیم شد و خواهیم مرد از این طرد شدن (گفته میشود این ترس از طرد شدن و حس بدی که از طرد شدن میگیریم به خاطر این است که وقتی بچه بودیم اگر والدین ما رو طرد میکردند، میمردیم. یک بچه ۲ ۳ ساله یا یک نوزاد توان رفع نیازهای اولیه خودش را ندارد).
خودآگاه باشیم و لذت ببریم از توجه دیگران
پیشنهاد میکنم اگر شما هم میخواهید در این مورد بنویسید یا پست اینستاگرام بگذارید، از هشتگ #بخاطرلایک استفاده کنید.
پسنوشت: از صحبتهایی که از بهار شنیدم، فکر کنم منظورش رفتارهای افراطگونهی تایید طلبی بوده. مثل همان موضوعی که همه میدانیم که نیاز به مهر و محبت داریم، اما «حس بیمارگونه برای راضی کردن دیگران (مهرطلبی)» را بیماری و مضر بپنداریم (+ توضیحات بیشتر در متمم). شاید منظور بهار هم Disease to get like/attention بوده که واضح است مشکل دارد. بیشتر ایدهی بهار را بهانه کردم برای گفتن این حرفها، تا این که سعی کنم نقدش کنم (؛
حس تایید شدن توسط دیگران حس لذت بخشیه و داشتن این میل تا حدیش طبیعیه. ولی بعضی این حس رو با زندگی کردن برای دیگران جایگزین میکنند. همه کارها و رفتارها و انتخاب هاشون برای پسند دیگران میشه و بعد از مدتی میفهن که چه اشتباهی کردن که برای خودشون زندگی نکردنم.
مطلبتون لایک داشت و مرسی
بله منم موافقم