اگر بخواهید در مود پلتفرمها بیشتر بدانید یا یک پلتفرم راه بیندازید، بیشک کتاب Platform Revolution گزینهی اصلی مطالعاتیتان باید باشد. اسنپ، بخشی از دیجیکالا، آپارات، کافه بازار و باسلام از نمونه پلتفرمهای ایرانی هستند. پلتفرم بستری است که ارتباط گروههای متنوع کاربران را سادهتر میکند و از این تسهیل ارتباط ارزشآفرینی میکند.
متمم در مورد این کتاب نوشته:
«اگر قرار باشد تنها یک کتاب درباره پلتفرم ها بخوانید، کدام کتاب بهترین گزینه است؟
تا این لحظه، با کمترین تردید میتوان گفت کتاب انقلاب پلتفرم یا Platform Revolution ساختاریافتهترین کتابی است که در زمینه پلتفرم های دیجیتال منتشر شده است.»
در وبسایت بهترین پاسخ هم در مورد یکی از نویسندگان کتاب میخوانیم که:
جفری پارکر با نام کامل جفری جی پارکر (Geoffrey G. Parker) عضو هیات علمی دانشگاه تولین (Tulane)، مدرس دانشگاه MIT و نیز عضو مرکز مطالعات اقتصاد دیجیتال دانشگاه MIT است.
انتشارات سیته با عنوان «انقلاب شبکههای اجتماعی» و ترجمهی احمد روستا این کتاب را وارد بازار کرده است. شکی نیست که «شبکههای اجتماعی» ترجمهی اشتباهی برای Platform است. اما جالب است که فقط در عنوان از این ترجمه استفاده شده و در متن کتاب از «سکو» استفاده کردهاند که به نظر خودم ترجمهی مناسبی است.
یکی از آشنایان مایل بود پلتفرمی راه بیندازد و پیشنهاد کردم که این کتاب را بخواند. از من خواست که ترجمهی کتاب را بررسی کنم. ترجمه کتاب را که مقابله کردم، در بعضی موارد حذفیاتی داشت و بعضا ترجمههای انتخاب شده را اشتباه میدیدم. اما به قدری نبود که بگویم ترجمه به درد نخور است.
مثلا در ص۳۷ کتاب در متن انگلیسی، نویسندگان گفتهاند دلایل شکست و موفقیت شرکتها را بررسی کردیم و دلیل موفقیت فلان مورد است. ولی در ترجمهی فارسی «دلیل موفقیت فلان مورد است» حذف شده! حدس میزنم که حذف سهوی بوده باشد، چون نه ترجمهی سختی دارد و نه مورد منکراتی.
مشکل مهم کتاب حذف بخش مهمی از پانوشتها و حذف کل ارجاعات است. اگر از آنهایی هستید که پی مقالهی اصلی میروند و ارجاعات برایشان مهم است، دیدن این ترجمه اعصابتان را خورد میکند(:
بخشهایی از کتاب که ترجمه را مقابله کردم را ببینید:
متن اصلی:
Curious about what separated the successful companies from those that failed, we examined dozens of cases and found that the failures mostly relied on price or brand effects. By contrast, the successes hit on an idea that really worked— driving traffic from one user group in order to drive profits from another user group.
We described our findings in a paper that analyzed the mathematics of two-sided network effects. 10Today, such successful platform businesses as eBay, Uber, Airbnb, Upwork, PayPal, and Google exhibit this model extensively. 11
ترجمهی احمد روستا:
ما که دربارهی وجه تمایز شرکتهای موفق و ناموفق کنجکاو شده بودیم، دهها مورد را بررسی کردیم و دریافتیم که شکستها عمدتا ناشی از تاثیرات برند یا قیمت بوده است. در مقابل، موفقیتها متکی بر ایدهای بودند که ناگهان به ذهن خطور کرده و عملا موثر بوده است.\
ما یافتههای خود را در مقالهای تشریح کردیم که در آن به تجزیهوتحلیل ریاضیات تاثیرات شبکهای دوسویه پرداختهایم. شرکتهای سکویی موفق نظیر ایبِی، اوبر، ایربیانبی، آپورک، پیپال و گوگل به طور گسترده از این مدل استفاده کردهاند.
بررسی من:
در پاراگراف اول نویسندگان میگویند شرکتهای موفق را از شکستخورده جدا کردیم و موارد متعددی را بررسی کردیم. مشاهده کردیم که شکستها بیشتر متکی به اثرات برند و قیمت بوند. اما موفقیتها بر اساس ایدهای بودند که واقعا جواب داده بود «هدایت ترافیک از یک گروه کاربری برای به دست آوردن سود از گروه دیگر»
ولی در متن کتاب همین بخشی که قرمز کردهام ترجمه نشده است. مثل فیلمهای اصغرفرهادی، مترجمین ترجیح دادهاند خوانندگان ایرانی خود دلیل موفقیت را حدس بزنند((:
متن اصلی:
In classic platform style, Uber performs a matching service. It helps riders find drivers, and vice versa. As drivers sign on and coverage density rises within a city, a number of striking growth dynamics are set in motion. Riders tell their friends about the service; some even start driving themselves in their spare time.
ترجمهی احمد روستا:
در روش سکویی کلاسیک، اوبر به عنوان واسطه عمل میکند. بعد امضای قرارداد با رانندگان و افزایش تراکم پوشش در داخل شهر، پویش بسیار زیادی برای توسعهی چشمگیر شرکت به راه انداخته شد. مسافران دوستان خود را از وجود این سرویس باخبر میکنند؛ برخی حتی خود نیز در زمان بیکاری به رانندگی مشغول میشوند.
بررسی من:
در صفحهی ۲۸ برای کلمهی Risk از ترجمهی «خطر» استفاده شده و برای implied از «اشاره کرد». که ترجمههای خیلی پرتی نیستند، اما میشد انتخابهای بهتری داشت. به شخصه برای Risk همان «ریسک» را ترجیح میدهم. یا مثلا برای spreadsheet از ترجمهی «برگههای محاسبات»استفاده شده است.
در همین بخشی که مقابله کردهام، میبینید که باز جملهی قرمز شده در متن فارسی نیست! و باز اهمیت بالایی دارد و ترجمهش منکراتی یا سخت نیست. برای من که چنین حذفیاتی عجیب است.
به شخصه هم از ترجمهی «واسطه» برای matching service خوشم نمیآید. مچ کردن کجا و واسطهگی کجا. یا برای spare time زمان بیکاری به نظرم ترجمهی مناسبی نیست، ترجیح خودم «زمان اضافی» یا «اوقات فراغت» است.
در متن انگلیسی وقتی striking growth dynamics را میخوانیم به راحتی میشود متوجه شد که تراکم بیشتر در داخل شهر چطور باعث فعال شدن یک سری از دینامیکهای رشد میشود. اما در فارسی که به شخصه «پویش بسیار زیاد برای توسعه چشمگیر» را نمیفهمم.
متن اصلی:
It’s just like 99designs, which lets graphic artists link up with consumers who want help with artistic projects, only in the B2B space instead of the B2C space.”
ترجمهی روستا:
این دقیقا مانند طرحهای ۹۹ است، که به هنرمندان هنرهای ترسیمی کمک میکند با مصرفکنندگانی که در پروژههای هنری به کمک نیاز دارند، فقط در فضای بنگاه به بنگاه ارتباط برقرار کنند.
بررسی من:
باز در این جمله بخش قرمز ترجمه نشده است. به فهم از کتاب صدمه نمیزند، اما نمیفهمم چرا حذف شده است.
متن اصلی:
Doing so would put terrible friction on entry into the ecosystem, discouraging many potential participants from becoming users. To charge for posting a deal simply means people post fewer deals. That’s bad. It reduces potential interaction volume, not to mention realized interactions. As a result, it also reduces the volume of data available to the platform— data desperately needed to enable the platform to forge powerful matches between consumers and producers.
In fact, rather than charging users to join the platform, the founders should be subsidizing their participation— perhaps by providing tools and services to make it easy, fast, and effective for them to complete their profiles.
ترجمهی روستا:
با این کار مانع بزرگی برای ورود به اکوسیستم ایجاد میکردند و بسیاری از شرکتکنندگان محتمل را از پیوستن به سکو دلسرد میکردند. درخواست وجه در ازای اعلام معامله فقط به این معنا بود که مردم معاملات کمتری را در سکو اعلام کنند. این اتفاق بدی بود، که صرفنظر از تعاملات محقق شده، حجم تعاملات احتمالی را نیز کاهش میداد. در نتیجه، حجم دادههای موجود در سکو نیز کاهش مییافت؛ دادههایی که برای برقراری ارتباط موثر بین مصرفکننده و تولیدکننده به شدت مورد نیاز بود.
در واقع، به جای مطالبهی وجه از کاربران در ازای پیوستن به سکو بنیانگذاران باید برای مشارکت در سکو به آنها کمک مالی میکردند. شاید با ایجاد ابزارها و خدماتی که بهراحتی، بهسرعت و به شکل موثری بتوانند پروفایلهای خود را کامل کنند.
بررسی من:
کلمهی friction برای من، یادآور اصطکاک است. به نظرم «مانع بزرگ» اجازه نمیدهد آن مدل ذهنی نویسندگان در ذهن خواننده شکل بگیرد.
یا در بخشی از متن انگلیسی که نوشته «حجم دادهی مورد نیاز برای پلتفرم» در متن فارسی ترجمه کردهاند «در پلتفرم». «برای» نشان از مدل ذهنیای است که پلتفرم عامل است، اما «در» نشان از مدل ذهنیای که در آن پلتفرم صرفا بستر است و افراد از دادهها استفاده میکنند.
در متن انگلیسی نوشته شده «to enable the platform to forge powerful matches between consumers and producers» که یعنی «تا به پلتفرم توانایی ایجاد مچهای قدرتمند بین مصرفکنندگان و تولیدکنندگان» را بدهد. ولی در متن فارسی طوری ترجمه شده که انگار خود مصرفکننده و تولیدکنندهی به این دادهها نیاز دارند و خودشان ارتباط بین خودشان را ایجاد میکنند.
متن اصلی:
11 - POLICY - How Platforms Should (and Should Not) Be Regulated
ترجمه:
۱۱ - سیاست - سکوها را چگونه باید (نباید) اداره کرد؟
بررسی من:
گرچه «خط مشی» به policy به نظر من نزدیکتر است، ولی به دلیل ثقیل بودنش شاید «سیاستگذاری» مناسبتتر باشد. به هر حال، سیاست بار سنگین معنایی متفاوتی در بین خوانندگان ایرانی دارد و به نظرم انتخاب مفیدی نیست.
یا برای Regulated که بحث بزرگی و پرچالشی در دنیای پلتفرمهاست، اداره کردن به نظر اصلا مفید نیست.
متن اصلی:
A platform is a business based on enabling value-creating interactions between external producers and consumers. The platform provides an open, participative infrastructure for these interactions and sets governance conditions for them. The platform’s overarching purpose: to consummate matches among users and facilitate the exchange of goods, services, or social currency, thereby enabling value creation for all participants.
ترجمه:
بیایید با یک تعریف بنیادی شروع کنیم. سکو، کسبوکاری است که مبنای آن میسر کردن تعاملات ارزشآفرین بین تولیدکنندگان خارجی مصرفکنندگان است. سکو زیرساختی همگانی و مشارکتی برای این گونه تعاملات به وجود میآورد. و برای آنها شرایط نظارت فراهم میکند. هدف اصلی سکو: ایجاد ارتباط میان کاربران و تسهیل تبادل کالا و خدمات یا رواج اجتماعی و به موجب آن امکانپذیر کردن ارزشآفرینی برای تمام شرکتکنندگان است.
بررسی من:
ترجمهی مناسبی انجام شده. فقط هنوز فکر کنم برای «match» ارتباط مناسب نیست.
کتاب از آغاز راه اندازی یک پلتفرم شروع کرده؟
چقدر نگاه دقیق و موشکافانه ای داشتید
ممنون بابت معرفی کتاب
ممنون
مکانیزمها و کلیت و توضیحات پلتفرم است نه قدم به قدم راهاندازیش.
بسیار عالی و مفید بود
با احترام به زحماتی که برای ترجمه کتاب کشیده شده ولی ترجمه کلمه پلتفورم به شبکه های اجتماعی در عنوان کتاب می تونه مخاطب رو کلا به بیراهه ببره
آقای رمضانی
ممنون برای بررسی کتاب. ترجمه بهتری از این کتاب منتشر شده و سراغ دارید؟
فقط یک ترجمهی رسمی دیگر در بازار است با عنوان «انقلاب پلتفرمی» از ناشری به اسم «مایا رایانه البرز» که من ندیدهام. مترجیمنش را هم نمیشناسم:
https://www.ketabcity.com/bookview.aspx?bookid=2305057
شنیدهام که چند سال پیش در یکی از دانشگاههای مطرح (تهران؟) دورهای را بر مبنای همین کتاب برگزار کردهاند که شاید اگر کسی پیگیر باشد بتواند ویدئوهای دوره را پیدا کند.
سعید جان سلام
مدتی هست دارم این کتاب رو مطالعه میکنم و واقعا برای من که کسب و کار پلتفرمی دارم (و به خوبی چالش هاش رو میشناسم)، قسمت هایی از کتاب رو نمیفهمم که دلیلش رو ترجمه ی متوسطش میدونم.
در حال مطالعه ی مطلب سایت متمم بودم که به کامنت تو رسیدم و البته این پستی که توی وبلاگت گذاشتی.
وقت خوبی گذاشتی، ممنونم ازت. در نهایت هم باهات موافقم، این کتاب شاید عالی نباشه اما در حد آشنایی و رسوندن مفهوم در کنار مثال ها، برای مخاطب میتونه مفید واقع بشه
ممنون از کامنت خوب (که جزئیات داره و مرتبطه و به مطلب اضافه میکنه). آدم کم کامنت خوب میگیره، دوست دارم واکنش بدم (:
شما فایل پی دی اف متن انگلیسی این کتاب دارید؟
از این سایتهایی مثل lib gen و اینا میشه پیداش کرد.