نوشته‌های سعید رمضانی

چرا بنویسیم؟ ۱۰ دلیل برای نوشتن

پیش‌نوشت:
مسعود یکی از آدمایی‌اه که اهل تعارف نیست. با خودش و دنیاش راحته و شفاف. در یک کلام راحته با دنیا. از اینش خوشم میاد.

 

 

برام نوشت که:

مسعود در مورد وبلاگ

و اینم حرفای من در مورد وبلاگ نویسی.

۱۰ حرف سعید(:    :

 


۱

 

قاعدتا خودت می‌دونی که نوشتن چقدر مفیده. هر نوع نوشتنی که باشه. همین که شروع کنیم به مکتوب کردن چیزی که تو ذهنمون هست، یه حس سبکی‌ای آدم پیدا می‌کنه. چه لیست و پروژه‌های روزانه باشه و چه یک داستان تخیلی خون‌آلود. هر چی باشه از بخشی از ذهن ما نشات می‌گیره و با نوشتن اجازه می‌دیم بیشتر و بهتر رشد کنه. و خب در نهایت این یعنی رشد و تغییر بیشتر خودمون.

و تغییر شخصیتی و مدل‌ذهنی‌وار به نظر خودم که یکی از مهم‌ترین چیزایی‌اه که می‌تونیم داشته باشیم. حداقل خودم که دوست دارم بیشتر تغییر کنم.

 


۲

 

کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟/Why nations fail» رو خوندی؟ اگه نخوندی، خبر داری از اون ایده‌ی دیالیکتیک؟ یا اون ایده‌ای که می‌گه می‌شد جانوران تک‌جنسی باشند و مرگی نباشه، اما برا طبیعت برا رشد بهتر و زنده موندن بیشترش  کاری کرد که جونورا(و آدم‌ها و ایده‌ها) بمیرند و ترکیب دو جنس موجود جدیدتری رو به وجود بیاره؟

همه‌ی این ایده‌ها به نظرم می‌گن که تنوع خوبه. که تنوع باعث رشد بیشتر میشه. که برا بقای بیشتر یه کل بزرگ‌تر، بیشتر وقتا لازمه اجزای اون کل ویژگی تنوع و مرگ رو داشته باشند.

خیلی مثالی‌تر بگم، مادرهایی هستند که بعد از تولد نوزاد حس مهربونی و دوست داشتن رو ندارند بهش. حتی شاید حس تنفری هم تجربه کنند. خیلی زود خسته می‌شن و دیگه دوست ندارند به این نگهداری از بچه ادامه بدن. اگه نبود کسی از بین این مادرها که در این مورد بنویسه، بقیه مادرها هم متوجه نمی‌شدند این یه حس مشترک تو تعدادی زیادی از زنانه. اگر کسی نمی‌نوشت، اگر کسی نمی‌گفت و خودافشایی نمی‌کرد، تعداد زنان زیادی از این که همچین حسی دارند عذاب می‌کشیدند.

چون فکر می‌کردند دنیا و رفتارشون باید همون‌طوری باشه که تو تصویر ذهنی‌شون از یه مادر فداکار همیشه مهربون نقش بسته.

یا مثلا در مورد گرایش‌های جنسی، اگر افرادی نبودند که بنویسند و بگن که گرایش جنسی متفاوت‌تری از بقیه دارند، آدمای بیشتری زجر می‌کشیدند و فکر می‌کردند عجیب و نخاله هستند.

محمد هم اگر پا نمی‌شد بگه من بر خلاف شماها فکر می‌کنم و علی و خدیجه‌ای هم تقویتش نمی‌کردند، الآن اوضاع دنیا فرق می‌کرد.

تارانا بورک هم اگه تو ۲۰۰۶ شروع نمی‌کرد به استفاده از عبارت MeToo، شاید ۱۱ سال بعد کمپینی به همین نام شکل نمی‌گرفت.

 


۳

فیلم Inception

http://www.romacinemafest.it/event/cinemaalmaxxi-inception

فیلم Inception رو دیدی؟

ایده‌ی من اینه که آدما دقیق نمی‌تونند رد ایده‌ها و رفتارشون رو در گذشه‌شون بگیرند. یعنی اگر من مثلا الآن ایده‌ام اینه که با یه زن غیرباکره ازدواج می‌کنم(بر خلاف خیلی از اطرافیانم) شاید نطفه‌ی اصلی‌ش برگرده به یه بعد از ظهری تو ۱۰ سال پیش که ۲ دقیقه‌ای یه مطلب وبلاگی رو خوندم، یا بخشی از یه سریال که وقتی داشتم کانالا رو عوض می‌کردم دیدم.

برا همینه که می‌گم بحثا درسته اغلب به نتیجه نمی‌رسن، اما همین که نطفه‌ی یه ایده رو ایجاد می‌کنند مفیدند. همه‌ی اون هزاران(میلیون‌ها؟ میلیاردها؟) ساعتی که خوابگاهی‌ها نشستند و در مورد ذرات کوانتومی و وجود خدا و اشتباهات اصلاح‌طلبی تا مخ زدن دخترا(پسرا) بحث کردند هم اگر طرفین به نتیجه نرسیدند، باز مفید بوده. داده‌هایی رو به مغز طرفین بحث فرو کرده که تا الآن زنده موندند و یه جایی تو مسیر زندگی اون خوابگاهی‌ها رو انتخاب‌(هایی) تاثیر گذاشتند.

هر چی وارد مغز ما میشه رو انتخاب‌هامون تاثیر داره. در نهایت خودآگاهی هم اون انرژی‌ای که صرف کنار گذاشتن یه سری ایده‌ها رو یه انتخابی صرف می‌کنیم، باعث میشه انرژی نهایی برا تصمیم‌گیری کمتر بشه(:

همه چی تاثیر داره. همه چی.

 


۴

 

ای مسعود، می‌دونم که از متوسط افراد جامعه‌ای که توش بودی بیشتر مطالعه کردی و مرتب فکر کردی و انتخاب‌‌های کنشی انجام دادی(انتخاب‌هایی که زمان و شرایط مجبورت نکرد، بیشتر خودآگاهانه بود).

برا همین فکر می‌کنم مدلی که از دنیا و کارکردش داری مفیدتر از مدل‌های متوسط جامعه‌ی مخطابینته. در نتیجه هر چی بنویسی، هر چی، دنیا رو به سمتی که من دوست دارم نزدیک‌تر می‌کنهD:

تاکیدم رو «دنیایی که من دوست دارم» بود چون کسی نمی‌تونه تعیین کنه چی قطعا «مفیدتره» وجود داشته باشه و منتشر بشه چی نه. هر کسی بخواد بگه، با مدل ذهنی و افق و چارچوبی که داره می‌گه.  هر کسی بگه، میخواد تو رو هدایت کنه به سمت ایجاد دنیایی که خودش بیشتر دوست داره.

حالا چطور می‌تونی دنیا رو به سمت ببری، در دنیا به سمتی تاثیر بزاری، که خودت فکر می‌کنی بهتره؟ معلومه: با نوشتنت و ایجاد تنوع بیشتر در دنیا.

هر چی بیشتر بنویسی، هر چی کمتر خودت رو سانسور و فیلتر کنی، تو دنیا بیشتر اثر می‌زاری. درسته که شاید تاثیراتش سریع برات مشخص نشه، اما مطمئن باش که تاثیر می‌زاره.  شاید تاثیرش مشهور شد و شاید نشد. ولی بالاخره تاثیر گذاشتی.

اگر هم فکر می‌کنی که شاید بهتر باشه ننویسی و وجود نداشته باشی و تاثیر نزاری، بهتر نیست حرف یه بزرگ‌تر(در حد طبیعت، باتجربه‌ترین) رو گوش کنی و راه اون رو بری؟ راه تنوع رو؟ خودت رو ابراز کنی، با همه‌ی تفاوت‌ها و شباهت‌هایی که با بقیه داری؟

 


۵

 

این روزا چه گوگل و چه اینستاگرام و تقریبا بیشتر ابزارهایی که ما ازشون ایده‌های بقیه انسان‌ها رو می‌گیریم شروع کردن به «تقویت/تشدید» ایده‌ها. یعنی مثلا تو گوگل قبلا بیشتر جست‌وجوهای اصولگرایی انجام دادی و رو نتایج که اصولگرا بودن کلیک کردی، گوگل اونارو بیشتر بهت نشون می‌ده. تو اینستاگرام هم هر چیزی رو لایک کنی، احتمال نشون دادن‌ش به بقیه بیشتر بشه و برا خودت هم محتوای مشابه بیشتری نشون بده.

این یعنی اگه از رفتار نژادپرستانه متنفری، اگه فقط همچین محتوایی باشه یا بیشتر محتواها همچین رنگ‌وبویی داشته باشند، همین تشدید میشه. همین پررنگ میشه.

اگه دوست داری که دنیا کمتر نژادپرستانه باشه(یا در مورد خودم که دوست دارم اهمیت باکره بودن کمتر بشه)، باید محتوای مرتبطش رو تولید کنی و خوراک بدی به گوگل و اینستاگرام تا تشدیدش کنند.

بدون خوراک، دنیا بیشتر به سمتی میره که دوستش نداشته باشی. بیشتر تبدیل میشه به چیزی که دوستش نداری. دنیای دوست‌نداشتنی‌تر.

 


۶

 

تو همین نوشته‌ات منو گذاشتی کنار فرنودیان. من فکر می‌کنم فرنودیان خیلی باحال‌تر و عمیق‌تره.

یه عده هم هستند هم وبلاگ منو چک می‌کنند هم وبلاگ شعبانعلی رو. تعداد کتاب‌هایی که من خوندم(و مدل‌های ذهنی از دنیا که عوض کردم) خیلی خیلی ازش کمتره.

یکی هم هست فکر می‌کنه من جزو باهوش‌ترین‌های توییترم(:

 

می‌بینی؟

می‌خوام بگم هر طوری باشی و هر طوری زندگی کنی، اما بنویسی، یه چند تا انسان دیگه پیدا می‌شن که نوشته‌هات رو دوست داشته باشند و تو ذهنت تو رو کنار آدمایی بزارن که واقعا فکر می‌کنی از تو خیلی خیلی باحال‌ترند.

و خب این حس خوبی می‌ده(:

 


۷

 

در مورد مسائل جنسی خیلی کم نوشته میشه. کمتر از اون حدی که اجازه بده بقیه هم راحت باشن بنویسن. کمتر از اون حدی که اجازه بده بقیه نسبت به حس‌شون به بدنشون و انتخاب‌هایی که کردند راحت باشه.

برا همین هرچقدر بیشتر بنویسی، باعث میشی آدمای بیشتری با خودشون راحت باشند. مخصوصا که این فقر محتوا و تجربیات شخصی/ذهنی جنسی تو وب فارسی خیلی بیشتره.

 


۸

یادم نیست کی نوشته بود، ولی فکر کنم یه متممی بود(خود شعبانعلی؟) که می‌گفت وبلاگ نوشتن و از این طریق آشنا و دوست پیدا کردن مفیدتره.

چون به جز وبلاگ‌نویسی، اغلب آشنایان و دوستانی که پیدا می‌کنیم از جبر محیطی هستند. تو سربازی و خوابگاه و مدرسه و اداره.

اما وقتی از طریق وبلاگ‌نویسی کسی میخواد باهات آشنا بشه، یعنی ایده‌هات و مدل دیدن دنیات رو دوست داشته. همچین ارتباطی به نظرم ارزش‌مندتر و جالب‌تر و باحال‌تره.

 

 

 


۹

 

یه چند نفر هستند که خوندن نوشته‌هاشون باعث میشه حالم در لحظه بهتر بشه.

تو هم اگه بنویسی، برای عده‌ای این حالت رو پیدا می‌کنی. چرا ازشون دریغ کنی؟

 


۱۰

 

شعبانعلی که یکی از تاثیرگذارترین آدمایی‌اه که می‌شناسم، تو شروع وبلاگ روزنوشته‌هاش همچین چیزی نوشته:

روزنوشته‌ها شعبانعلی

۵ سالی گذشته و با این که به شدت تغییر کرده، بازم تو روزنوشته‌ها داره می‌نویسه. شاید همین دلایل و تقسیم‌بندی‌ای که کرده به دردت بخوره.

شایدم این که بدونی به نظرش وبلاگ‌نوشتن باعث میشه برند شخصی بهتری داشته باشی و تو کارت متخصص‌تر بشی و شناخته‌شده‌تر برات انگیزه بده. یا این که وبلاگ باعث میشه با جست‌وجوی اسمت در گوگل، آدما تو رو همون‌طور که هستی بشناسند.

شعبانعلی به شدت توصیه می‌کنه به وبلاگ‌نویسی. اگه خواستی این مطالبش در همین موردن:

 

 

راستی اگه شروع کردی به نوشتن و مدتی گذشت، و عضو متمم هم هستی، برو زیر مطلب «وبلاگ‌های دوستان من» شعبانعلی کامنت بزار و بلاگت رو معرفی کن. باعث میشه مخاطب بیشتر و با کیفیت‌تری بیان سراغ نوشته‌هات. برای سئوی وبلاگ هم خوبه. آخرین مطالبت هم میره ستون کناری وبلاگش(گرچه این بخش از ایده‌ش با نوشته‌های من سازگار نبود(:  ).

پس‌نوشت:

عنوان اصلی این مطلب «برای مسعود: بنویس.» بود. ولی دیدم برا گوگل مناسب نیست. عوضش کردم.

9 comments on “چرا بنویسیم؟ ۱۰ دلیل برای نوشتن”

  1. درود بر سعید؛ خوشحالم که خودت هم داری بیشتر مینویسی(البته اگه از دو پست با فاصله زمانی کم بشه این نتیجه رو گرفت).
    برنامه شماره ۸ وقتش رو لطفا زیاد کنید:)))

    1. الآن که گفتی مطلب رو ویراش کردم و مورد جنسی رو گذاشتم ۷. به یاد مونیکا و فرندز. ۷ ۷ ۷ ۷ ۷ .... (:
      اتفاقا چند وقت خیر نسبت خوب نوشتم، ولی تو https://virgool.io/@oorah بود خب.

      راستی مطلب نوشتن در مورد شکست و رزومه‌ت ایده‌ام در مورد نوشتن در مورد یه شکستم رو تقویت کرد. ممنون.

  2. سلام سعید جان
    دیدگاه ها و نظرات جالبی داره از خوندن مطالبت لذت بردم. زینب میگفت یک همشهری دیگه هم داریم منتها تبریز زندگی میکنه 😊

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *