پیشنوشت: در این لحظات من دانشجوی ارشد اقتصاد(گرایش تجارت الکترونیک) تو دانشگاه علامه طباطبایی هستم و ۴ سال هم تو دانشگاه تبریز اقتصاد بازرگانی خوندم. تو این مطلب میخوام یه سری ایده در مورد تغییر روند دانشجویی به سمت داشتن «مهارت بیشتر» رو بنویسم.
اصل مطلب:
دکتر اصغرپور از اساتید شناختهشدهی اقتصاد(هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تبریز) هستن که مطلب زیر رو تو کانال تلگرامیشون منتشر کردند. خوندن قسمتهایی که پررنگ کردم برای درک کلی مطلب کافیه:
مدرک گرایی و آینده بازار کار:
پیش بینی میشود با توجه به حجم انبوه دانش آموختگان دانشگاهی و دانشجویان فعلی دانشگاههای مختلف، طی سالهای آینده نه چندان دور، مدارک دانشگاهی نقش چندانی در موفقیت های مربوط به استخدام و کسب درامد نخواهد داشت. کم رنگ شدن مدرک در تعیین شغل از زمان دولت احمدی نژاد شروع شده و طی سالهای اخیر شدت گرفته و تقریبا در میان مدت، حدود 5 سال دیگر، اهمیت خود را از دست خواهد داد. بنابراین، اتکاء به تحصیل آکادمیک و مدارک دانشگاهی نمی تواند در آینده در ایجاد درآمد ایفای نقش نماید. در این میان دانایی و توانایی نیروی کار عامل بسیار تعیین کننده در جذب نیروی کار و کسب درآمد خواهد بود. بدیهی است در صورت عدم توجه به کیفیت آموزش دانشگاهی از یکسو و عدم توجه خانواده ها به کسب مهارتهای مورد نیاز بازار کار منجر به بحران اجتماعی خواهد شد که از مهمترین آنها میتوان به افزایش مشکلات اجتماعی و اقتصادی ناشی از بیکاری طولانی مدت را نام برد. در این میان، کسب مهارتهای شغلی متناسب با نیازهای روز جامعه و متناسب با توانمندی ها و.استعدادهای نیروی کار اهمیت فوق العاده ای خواهد داشت. در این رابطه، یکی از پیشنهادات مهم برای برون رفت دانش آموختگان و دانشجویان رشته اقتصاد از آینده شغلی خود، توجه به فراگیری مهارتهای خدمات مشاوره اقتصادی و بازرگانی است. با توجه به آینده اقتصاد ایران مبنی بر گسترش روابط اقتصادی بین المللی کشور و امکان ورود شرکتهای خارجی به کشور از یکسو و توسعه بازارهای بین المللی کشور از سوی دیگر، نیاز به مشاوره های اقتصادی و بازرگانی برای شرکتهای خارجی مستقر در کشور و یا ارایه مشاوره به شرکتهای بین المللی کشور به طور چشمگیر افزایش خواهد یافت. لذا پیش بینی میشود دانش آموختگان اقتصاد با داشتن مهارتهای کاربردی اقتصادی و بازرگانی و تسلط به یکی از زبانهای خارجی، به راحتی جذب بازار کار خواهند شد و متناسب باندازه توانایی ها و سطح مهارتهای خود درآمد کسب خواهند کرد. شایان ذکر است یادگیری زبانهای خارجی ، به جز انگلیسی، مانند عربی، روسی، چینی، ژاپنی و غیره در موفقیت شغلی آنها نقش تعیین کننده خواهد داشت.توجه داشته باشیم که برخی شرکتهای خارجی تمایل دارند وتمایل خواهند داشت کارشناس اقتصادی مسلط به زبان فارسی و زبان رسمی کشور خودشان را استخدام کنند. درست است زبان انگلیسی زبان بین المللی است، لیکن الزاما تعیین کننده نیست.
اینم ایدههای مرتبط من:
⇐ از حدود ۱۷۰ واحد درسی که تا الآن پاس کردم، فقط کلاس بازاریابی اطلاعات به دردبخوری برای ورود به بازار و فعالیت در اون داشت. بقیه دروس به درد تحلیل و فهمیدن چرایی کارکرد بازارها(اون هم در حد ابتدایی) و بررسی تئوری بازارها میخوردند.
البته انتظاری هم نیست و قرار هم نیست دانشگاه یک حاجی بازاری تولید کنه. از دروسی که پاس کردم به نظر میرسه هدف این سیستم آموزشی، در عالیترین حدش، تربیت یک پژوهشگر و استاد دانشگاه درجه یک باشه.
⇐ یادگیری حاشیهای رو نباید از یاد برد.
تو علامه طباطبایی تا حالا دو وزیر قبلی اقتصاد استادم شدن(آقای دانشجعفری و شمسالدین حسینی) و اساتید دیگه حتی در تبریز، سمتهای مختلفی رو تجربه کردن و تو پروژههای مختلف اقتصادی دخیل بودن.
هر یک از این افراد تجربهی انباشتهشدهی منحصر به فردی از کارکرد بازار و هماهنگیش با تئوریهای اقتصادی دارن که خیلی کم در کلاسها فرصت بروز پیدا میکنن. اگه این تجربیات سهم قابل توجهی رو از کلاس به خودشون اختصاص بدن، هم محتوای آکادمیک ماندگاری بیشتری تو ذهن دانشجویان پیدا میکنه، و هم توانایی دانشجویان برای فعالیت تو بازار واقعی افزایش پیدا میکنه. اما یک سری چالش در این راه وجود داره:
+ وقت برای آموزش تئوریها کم میاد. نیاز داره که دانشجویان خودشون برن مطالعه کنن و یاد بگیرن. ولی همچنین دانشجویانی خیلی کم هستن. مگر این که ترس از نمره و مشروطی مقابلشون باشه. که در این صورت بعید نیست تو ارزیابی اساتید هم دانشجویان امتیاز کمی رو لحاظ کنن.
+ روشهای تدریس و محتوای آموزشی(کتابها) از این حالت دوره. تدریس به روشی که مطالعههای موردی پایهی بحث باشن به موضوع کمک میکنه که البته نیاز هست محتواش تولید بشه.
+ اساتید در دورهی لیسانس با یک سری آدم سروکار دارن که از دبیرستان مستقیم اومدن دانشگاه و ایدهای از بازار و مشکلاتش ندارن. خیلی از تصمیماتی که اساتید گرفتن رو بعید نیست دانشجویان زیرسوال ببرن، حتی صلاحیت اخلاقی استاد رو. دانشجوها، مخصوصا تو مقطع کارشناسی، آرمانگرایی جوانانه و مدل سادهای از دنیا دارن که درک سختیها و چالشهای یک انسان ۵۰ ۶۰ سالهای که زمانی مسئول سیاسی بوده براشون سخته.
+ دانشجوها خبر ندارن که بازار چه خبره و خیلی کم میتونن سوال بپرسن. این مشکل مثلا تو دورههای MBA که مدیرایی با تجربه چند ساله شرکت میکنن وجود نداره.
⇐ مهارت و یا همون تجربهی کار تو بازار بین دانشجوها کمه. عموم هزینهها رو والدین پوشش میدن و از سر نیاز کمتر دانشجویی سرکار میره. اون تعدادی هم که سرکار میرن، جذب شغلهایی میشن که زودتر به درآمد میرسه تا بتونن مخارج دانشگاه رو بدن. و خب این سری از مشاغل بیشتر سمت کارگری و کار تو ردههایی خیلی پایین هست.
پس راهکار چیه؟ به نظرم:
+ شرکتها و سازمانهای بزرگ بهتره به طور مرتب شروع کنن به جذب کارآموز. با یه حقوق حداقلی در حد تامین غذا و خوابگاه و رفتوآمد عمومی. اگه با همکاری اساتید این کار انجام بشه و دانشجوهای برتر کلاسها جذب بشن، برای هر سه طرف ماجرا خوب میشه.
گرچه ورود یه فرد جدید و هزینه کردن برای اون ممکنه در نظر اول به نفع سازمان نباشه. ولی چون به طور کلی به نفع جامعه هست، شاید وضع قوانین مرتبط یا تشویقهای دولتی کارساز باشه. یا حتی حمایت اجتماعی.
+ اساتید با ارتباطاتی که دارن پییگر معرفی دانشجوها بشن. مقداری هم با زور(: . چون هنوز فرهنگش بین دانشجوها نیست، لازمه که اساتید بیشتر انرژی و هزینه بزارن. گرچه مواردی هم ممکنه به شکست و یا حتی هزیه کردن از آبروی استاد مربوطه منجر بشه.
+ انجمنهای علمی به عنوان یه سایه پایدار از دانشجوها شروع کنن به معرفی دانشجوها برای کارآموزی.
البته کلا فرهنگسازی بین دانشجوها سخته. چون دانشجو فقط ۴ سال تو محیط دانشگاه هست، ۴ سالی که با تغییرات زیادی همراهه و این که طی این مدت بشه روش فرهنگسازی کرد، حداقل از نظر من بعید میاد. ولی این که انجمن علمی برای سالهای متمادی ثابته و میشه یه کاری کرد که دورههای بعدی انجمن هم این روند رو ادامه بدن، جای کار داره.
همین. کلا ایدهام اینه کمترین سهم رو در این تغییر باید به عهدهی دانشجوها بزاریم. دانشجو(مخصوصا تو دورهی عموما ۴سالهی کارشناسی) یه آدمیه که تازه از حمایت ۱۰۰درصد خانواده داره جدا میشه و هیچ تجربه و آبرو و سرمایه و اعتباری نداره که بتونه برای تغییر خرج کنه. این سازمانها و اساتید و دولت هستن که سرمایه و اعتبار دارن و میتونن برای تغییر هزینه کنن. مخصوصا که حداقل دانشجویانی که من دیدم و تحقیقات در موردشون منتشر میشه(تو ایران)، تغییرات زیادی رو تجربه میکنن و ثبات لازم رو ندارن.
ای اقا, چقدر ایده ال طوری نوشتی سعید سازمان ها و اساتید و مخصوصا و مخصوصا دولت هیچ ایده ای ندارن که با این همه نیروی متخصص چیکار کنن . دانشجو باید به خودش متکی باشه بنظرم و به دنبال هیچ نجات دهنده ای نباشه چون اگه هم باشه دستش به جایی بند نیس فقط باید علاقه داشته به رشتش با جسارت و سماجت موفقیت پشت بندش میاد 🙂
من دانشجوی سال اول اقتصادم
متاسفانه تو این همه سایتی که گشتم ی مطلب خوب هم درمورد اینکه چجوری میتونم تو این دوره چهار ساله علاوه بر درس خوندن فعالیت هایی انجام بدم که بدرد اینده شغلیم بخوره پیدا نکردم...
دولت و اساتید اگه کمک میکردن خیلی خوب میشد
ولی فعلا تو شرایطی هستیم که اینجوری نیست
باید خود دانشجوها دست به کار بشن
برای دست به کار شدن هم نیاز به راهنمایی داریم
از دانشجوهای سال بالایی میپرسی میگن برین برنامه نویسی یاد بگیرین
برین کار با پایتون و....یاد بگیرین
مشکل اینجاست که ما نمیدونیم برای چی باید این برنامه هارو یاد بگیریم کسی هم توضیحی نمیده
یا وقتی بهشون میگی چه کار مرتبط با رشتم انجام بدم میگن مقاله نویسی
وقتی هم ازشون میپرسی چجوری فقط نگات میکنن انگار خودشونم نمیدونن😐
میشه ی دانشجوی با تجربه اگه میتونه تو این زمینه کمک کنه جواب بده لطفا🥲
سلام
متنی نوشتم برات:
https://oorah.ir/college-years