یکی از لذتبخشترین تجربههای زنده بودنم، مشاهده شادی دوستان نزدیکم است. و عزیزانم.
به چیزی برسند که مدتها در پیاش بودند.
اگر سهمی هم داشته باشم که بسیار بسیار لذتبخش است.
دیدن شاد بودنشان، دیدن شوقشان. دیدن لذتشان. لبخند پس چهرهشان که زدوده نمیشود. انرژیشان برای کار و خوردن. خواب بهترشان. چشمان آرزومند به لذت رسیدهشان.
کمی خسته بودم از تلنبار شدن کارها که لذت بردن از چیز های خوب زندگی ام را از من میگرفت.
دیدم نوشته ای خوشحال شدم. نشستم و خواندم. خودم هم باید بشتر بنویسم. فاصله افتاده بین من و نوشتن.
فقط تو بخوان. بخوان دوست عزیز من.