نوشته‌های سعید رمضانی

یکشنبه عصر بود

سردرد از آن چیزهای عجیب دنیای پزشکی است به نظرم. خیلی متداول و هنوز درمان جدی‌ای ندارد. به عجیب بودن سرماخوردگی. هر دو به نظر ساده می‌آیند و هنوز قرصی نیست که بخوری و سردرد برود.

البته خب انگار دلیل پیچیدگی موضوع است. سردرد انواع دارد (بیش از ۲۰۰ نوع؟) و سرماخوردگی هم از جنس ویروس و عاملی که جهش‌های مختلف می‌کند.

 

انگار ذهن من از دنیا یک تصویری دارد که وقتی اتفاقات مطابق با آن نمی‌شود، عصبی می‌شوم. یا حداقل اذیت می‌شوم. مثلا نمی‌‌فهمم چطور در طی یک زمان کوتاه می‌توانیم یک واکسنی با تکنولوژی RNA (که اسمش شبیه به DNA هست و حتما خفن است) بسازیم، اما من که سردرد می‌گیرم و چشمم خشک می‌شود و دکترهایی در حد رئیس قبلی بیمارستان چشم رفته‌ام، هنوز هم سردرد می‌گیرم و چشمم می‌سوزد!

حالا خودم را می‌توانم تحمل کنم. اما خب دیدن برادر و مادربزرگ و عزیز و دوست که سردرد می‌گیرند و کاری نمی‌شود کرد سخت است.

خود آدم هم سردرد می‌گیرد ماجرا می‌شود. من که نمی‌توانم کار خاصی بکنم. تفریح هم حتی نمی‌شود. صرفا باید زمان بگذرد و بخوابی و این حرف‌ها.

 

در مورد بیماری‌های روانی هم همین است.لیتیوم از قرن ۱۸ام مصرف درمانی داشته و همین الآن هم یکی از پرمصرف‌ترین داروهای روان که عوارض خاص خودش را دارد. یعنی چه ما می‌توانیم موشک بفرستیم آسمان و عمود بر زمین فرود بیاید، ولی داروی روان درمانی‌ای در همین داروخانه‌ی باکلاس سعادت‌آباد هست که قرن ۱۸ام استفاده می‌شد؟

 

این چیزها را وقتی در حوزه زنان یک سری بحث اولیه را میخوانی که سرت سوت می‌کشد! واقعا بد بخت (از جهات مختلف) انسانی که در کالبد غیرمرد در این دنیا زنده می‌ماند. کلی از داروها و درمان‌ها و چیزها اصلا روی زنان تا همین دو سه دهه پیش آزمایش نمی‌شدند. بیماری‌ها و دردهایشان جدی گرفته نمی‌شود و ابزارها (در حد ماشین و پیانو و راکت تنیس و گوشی و هر چیز دیگر) با توجه به آناتومی یک مرد سفیدپوست ۷۰ کیلیویی ساخته می‌شود.

 

بحث حرف‌ها و اتفاقات کشور خودمان را نمی‌کنم. دلم می‌خواهد صرفا یک اشاره بکنم. شما فکر کن چند صد سال پیش یک دانشمند خودمان آمده محیط زمین و این چیزها را با دقت خوبی اندازه گرفته، بعد یک عده همین یکی دو سال پیش تصمیم گرفته‌اند در توجیه زدن هواپیمای خودی بگویند که فلان سلاحمان که کارکردش مقابله با اصلی‌ترین دشمنمان است، ۱۰۵ درجه انحراف داشته :/

 

اصلا در همین ابزارهای تکنولوژیکی خودم. مثلا واقعا یعنی چه که لپتاپ Core i7 با ۲۰ گیگ رم و هارد SSD در باز کردن کروم مشکل داشته باشد؟ یک طرف که اینتل و لنوو و شرکت‌های بزرگ هست، یک طرف هم گوگل. وقتی این موضوع بیشتر محسوس می‌شود که شما یک مک با رم ۸ گیگ استفاده کنی. می‌بینی که چقدر این سازگاری بین قطعات و سیستم و اجزا و این‌ها باعث تفاوت جدی می‌شود.

 

یک پروسه‌ی قضایی در جریان است. در بخشی از این پروسه مسئول فلان شورای حل اختلاف گفت که بعد از آمدن پرونده به اینجا، ۲ روز نگه می‌داریم و بعد می‌فرستیم پروسه‌ی قانونی طی شود! یعنی ۲ روز برای یک پنجره زمانی غیرقانونی برای آن‌هایی که از مراحل خبر دارند باز می‌کنند و بعد می‌فرستند پروسه‌ی قانونی طی شود! :/ بعد از این که طی شد هم یک ابلاغیه آمده. خود ابلاغیه ساعت ۶ عصر آمده، اما پیامکش ۸ صبح فردا. در خود متن هم گفته کارشناس دادگستری‌تان فلان کس تعیین شد و باید فلان مبلغ را واریز کنید. بعد نه شماره‌ای از آن فرد داده، نه شماره حساب را. به ۵ تلفن مختلف و ۳ سازمان زنگ زدم. هیچ کدام جواب نگرفتم. یعنی باید حضوری بروم!

شما فکر کن یک عده‌ای باور دارند ما تکنولوژی ساخت رادار کرونایاب داریم و در کوانتوم اول هستیم، بعد یک سازوکار ساده که کوچک‌ترین و روال‌ترین پروسه‌ی قضایی است که ده‌ها هزار بار رخ می‌دهد چنین است. لامصب سال ۲۰۲۱ هست، ابزاری هست که می‌گویی چه می‌خواهی کد دلخواهت را می‌نویسد، یعنی چه این‌ها آخه :/

 

اخیرا هم در توییتر بحث زیادی شده سر یک فاکتور کسی که از کاستکو (کاسکو؟) رفته خرید کرده و نسبت به پارسال ۱۰۰ دلاری بیشتر شده (در فاکتوری که جمعش ۵۳۰ دلار بوده). در آمریکا انگار تورم رفته بالا و برای خیلی‌ها عجیب است تفاوت قیمت‌های امسال با پارسال. تورم چقدر شده؟ ۶ درصد و خورده‌ای. گرچه همه چیز منطقی است و آدم وقتی فکر می‌کند می‌فهمد چرا فلانی و فلانی عصبی بودند و چرا سختشان است و این‌ها، اما احساسی آدم خنده‌اش می‌گیرد.

 

خلاصه که روزهای عجیبی است. فعلا بروم. بقیه‌ش را می‌نویسم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *