نوشته‌های سعید رمضانی

در رثای دوستی

حالتی را تصور می‌کردم که دنیا در آینده بر من سخت گرفته و کسی تمایلی به من ندارد و غریبگان همه  پیش‌داوری منفی دارند بر من.

در لحظه، چون ققنوسی که سرش به بالاست و دیدنش شوق برمی‌انگیزد، تصویر دوستانم پدیدار شد. دوستانی که مطمئن بودم هر چه که دیگران بگویند، جز در مطلق‌ترین حالات، ترکم نخواهند گفت و کنارم هستند و مرا دوست می‌دارند. پشتم نگاه می‌دارند و حمایتم می‌کنند و هزینه می‌کنند.

البته که لذت تصویر، لذت معاشرت با آن‌ها بود.

به ذهنم رسید که حتی اگر دنیا سخت باشد، آن چای و معاشرت و فیلم و آن فضای خصوصی دوستی‌مان اثری نمی‌گیرد. هستیم و خوشیم. آن بیرون هر چه هست، برای بیرون هست. بین ما اعتماد هست. محبت هست.

زمان که بگذرد، آن مصائب بیرون رنگ می‌بازند و سیب دنیا می‌چرخد. من مایلم به نگه‌داشت این دوستی.

و تف به روی آنان که فاصله‌ای فیزیکی را به ما اجبار می‌کنند. فاصله از دوستان و عزیزان و آنان که دوستشان داریم.

خوبی دوستی، اعتماد به قابل تکیه بودنش هست.

به افتخار دوستان،

به افتخار دوستی.

 

 

One comment on “در رثای دوستی”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *